۲) الگوی حداقل کردن سود[۲۹]

این الگو، مشابه با الگوی غوطه‌ور سازی ولی با شدت کمتر می‌باشد. چنین الگویی ممکن است به وسیله شرکت‌هایی که از نظر سیاسی در دید هستند در دوره هایی که سود بالایی دارند انجام شود.

۳) الگوی حداکثر کردن سود[۳۰]

از دید تئوری اثباتی، ممکن است که مدیران به منظور افزایش مزایای خود و همچنین جهت جلوگیری از نقض پیمان‌های بدهی خود از این رویکرد استفاده کنند.

۴) الگوی هموارسازی سود[۳۱]

از دیدگاه قراردادی، مدیران ریسک گریز، یک جریان دارای تغییر کم در مزایا را ترجیح می‌دهند. ‌به این ترتیب، آنان ممکن است که سود گزارش شده را به منظور دریافت مزایای جبران خدمت نسبتاً ثابت در طول زمان هموارسازی کنند.

۲-۲-۸- انگیزه های مدیریت سود

بدون وجود انگیزه خاصی، مدیران قضاوت‌های حسابداری و تصمیمات را صرفاً با هدف گزارش منصفانه عملکرد انجام می‌دهند. به هر حال، در مواقع متعددی، وجود انگیزه­ های اقتصادی الزام‌آوری برای مدیران باعث می‌شود آن‌ ها دست به مدیریت سود بزنند؛ زیرا ارزش شرکت و ثروت مالکان یا مدیران آن به سود گزارش شده وابسته است (جکسن[۳۲] و پیتمن[۳۳]، ۲۰۰۱). اغلب، پژوهشگران این انگیزه ها را به سه دسته تقسیم می‌کنند. بر اساس این ‌طبقه‌بندی‌ها مدیران ممکن است برای تاثیرگذاری بر موارد زیر اقدام به مدیریت سود کنند (ایقم[۳۴] و کاشل[۳۵]، ۲۰۰۲).

۱- انگیزه­ های قراردادی[۳۶]،

۲- انگیزه­ های بازار[۳۷]و

۳- انگیزه­ های قانونی[۳۸].

۲-۲-۸-۱- انگیزه­ های قراردادی

انگیزه قراردادی برای مدیریت سود زمانی رخ می­دهد که قراردادهای بین یک شرکت و سایر گروه­ ها به اعداد حسابداری اتکا کنند یا سود در شرایط قرارداد بین شرکت و ذینفعان آن تأثیر داشته باشد (ایقم و کاشل، ۲۰۰۲).

۲-۲-۸-۲- انگیزه­ های بازار

با توجه ‌به این که تحلیل­گران مالی و سرمایه ­گذاران از سود و اجزای آن در فرایند ارزیابی سهام استفاده ‌می‌کنند، مدیران ممکن است به منظور تأثیرگذاری بر قیمت سهام شرکت اقدام به مدیریت سود کنند (ایقم و کاشل، ۲۰۰۲).

۲-۲-۸-۳- انگیزه­ های قانونی

سومین انگیزه بالقوه مدیران برای مدیریت سود، ارتقاء اقدامات قانونی مساعد است (ایقم و کاشل، ۲۰۰۲). انگیزه­ های قانونی برای مدیریت سود زمانی رخ می­دهد که تصور می­ شود سود گزارش شده بر اقدامات قانون­گذاران یا مقامات دولتی تاثیر بگذارد. مدیران به وسیله دستکاری نتایج عملیات، ممکن است بر اقدامات قانون­گذاران یا مقامات دولت تاثیر بگذارند و بدین وسیله وارسی سیاسی[۳۹] و اثرات مقررات را حداقل کنند (ایقم و کاشل، ۲۰۰۲).

۲-۳- بازار[۴۰]

محلی است که فروشندگان و خریداران جهت مبادله کالا یا خدمات معین با یکدیگر در ارتباط قرار می‌گیرند. ‌بنابرین‏ بازار، تمامی فروشندگان و خریداران محصول صنعت را در بر می‌گیرد (خداداد کاشی، ۱۳۸۹).

۲-۴- رقابت[۴۱]

رقابت در لغت به معنی جستجو و کوشش برای به دست آوردن چیزی است که در همان زمان، دیگران نیز در صدد کسب آن هستند، به‌طوری که شرایط و قوانین برای همه یکسان و منصفانه باشد. به عبارت دیگر، رقابت تلاشی است برای به دست آوردن چیزی که دیگران نیز به دنبال آن هستند. در متون اقتصادی، رقابت به صورت زیر تعریف می‌شود:

رقابت حالتی از بازار است که در آن تعداد زیادی خریدار و فروشنده مستقل برای به دست آوردن و یا فروش کالاهای مشابه تلاش می‌نمایند. این افراد آزادانه به معامله می‌پردازند و آزادانه و بی قید و شرط به بازار وارد و یا از آن خارج می‌شوند (خداداد کاشی، ۱۳۸۹). از نظر آدام اسمیت، مبارزه روزمره بنگاه‌ها اساس رقابت است. «رقابت اعمالی است که بنگاه‌ها بر علیه یکدیگر انجام می‌دهند». ‌بنابرین‏، در صورت پذیرفتن تعریف آدام اسمیت می‌توان رقابت را حتی در صورت وجود قدرت بازاری نیز پذیرفت. استیگلر[۴۲] مفهوم رقابت را چنین تشریح می‌کند: « رقابت به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن قدرت انحصاری مؤثر وجود نداشته باشد و هیچ یک از خریداران و فروشندگان قدرت تعیین قیمت نداشته باشند» (استیگلر، ۱۹۵۷).

۲-۵- انحصار[۴۳]

در یک بازار رقابتی، تمامی رقبا تلاش می‌کنند که برنده شوند و از پاداش بیشتری برخوردار شوند. اما اگر یکی از آن‌ ها به شدت گوی سبقت را از دیگران برباید، آن‌گاه رقابت جای خود را تا اندازه زیادی به انحصار می‌دهد.

انحصار به شرایطی گفته می‌شود که در بازار فقط یک تولید کننده (عرضه کننده) وجود داشته باشد و برای محصول وی جانشین نزدیکی نباشد (کلارک[۴۴] و دیویس[۴۵]، ۱۹۸۲).

۲-۶- رقابت در بازار محصول

رقابت در این­جا به عنوان توان بازار شرکت­ها تعریف می­ شود. توان بازار به معنی کنترل یک شرکت بر قیمت یا سطح تولید محصولش است. در تعریف عملیاتی، توان بازار به معنای توان انحصاری، انحصار چند جانبه یا رقابتی یک شرکت است (پاندی، ۲۰۰۲). راتیناسامی و همکاران[۴۶] (۲۰۰۰)، بیان کردند که برای اندازه ­گیری میزان رقابت در بازار محصول ‌می‌توان از شاخص­ های Q توبین[۴۷]، هرفیندال-هیرشمن[۴۸] و لرنر[۴۹] استفاده کرد (راتیناسامی و همکاران، ۲۰۰۰). لیندن­ برگ[۵۰] و رأس[۵۱] (۱۹۸۱)، نیز نشان دادند که از نظر تئوریکی، شاخص Q توبین، توانمندترین معیار قدرت بازار شرکت است (لیندن­برگ و رأس، ۱۹۸۱). مفهوم تمرکز در علم اقتصاد نیز می ­تواند بیانگر رقابت باشد. تمرکز[۵۲]، چگونگی تقسیم بازار بین بنگاه­ها را نشان می‌دهد. در اندازه‌گیری تمرکز با اندازه نسبی بنگاه­ها سر و کار داریم و این‌که، بازار چگونه بین بنگاه­های موجود توزیع شده است و سهم هر یک از آن­ها چقدر است. همچنین، با توجه به مقدار تمرکز در هر بازار می‌توان اطلاعات مفیدی راجع به میزان تأثیر نیروهای رقابتی و انحصاری در بازار کسب کرد (خداداد کاشی، ۱۳۷۷).

شاخص­ های زیادی برای اندازه ­گیری میزان تمرکز در بازار وجود دارد که از میان آن­ها شاخص هرفیندال-هیرشمن و شاخص نسبت تمرکز n بنگاه[۵۳]، در مطالعات تجربی از استقبال بیشتری برخوردار بوده‌اند (خداداد کاشی، ۱۳۸۹). شاخص هرفیندال-هیرشمن ویژگی‌هایی دارد که آن­ را از سایر شاخص‌ها متمایز ‌می‌کنند. از مهم­ترین این ویژگی­ها ‌می‌توان موارد زیر را برشمرد:

۱٫ سازگاری با اصول آکسیوماتیک[۵۴] تمرکز: این شاخص‌ها با اصول آکسیوماتیک تمرکز یعنی اصل انتقال، اصل ورود، اصل رده‌بندی و اصل ادغام سازگار هستند.

۲٫ دارا بودن پایه نظری قوی

۳٫ استفاده از تمام اطلاعات n بنگاه در بازار: از تمامی اطلاعات نمونه برای محاسبه شاخص‌های تمرکز استفاده می‌شود.

۴٫ راحتی محاسبه و تحلیل (خدادادکاشی و شهیکی­تاش، ۱۳۸۴).

در این مطالعه، برای اندازه‌گیری رقابت در بازار محصول از شاخص Q توبین استفاده می‌شود. همچنین، به منظور بررسی بیشتر فرضیه اصلی سوم، علاوه بر شاخص Q توبین، دو شاخص هرفیندال-هیرشمن و نسبت تمرکز n بنگاه نیز به عنوان شاخص رقابت به کار برده می‌شوند.

۲-۶-۱- شاخص Q توبین ساده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...