«شرقنا جمیلٌ و لکنَ الروحَ الشرقیهَ الّتی تحییه اَجملُ مِنه، و میاهُ الشرقِ عَذبهٌ و أَعذَبُ مِنه العواطفُ العزیزهُ المُتَدَفقهُ فِی صدرِ الشرقِی. والتاریخُ الشرقیُ تاریخُ مجد و فَخر و هُناکَ شیءٌ اعظمُ مِنه و هُوَ الذکاءُ الشرقیُ الّذی اَوجَدَ التاریخ.َ »‌(زیاده، ؛۱۳:۱۹۸۲)
«سرزمین شرق ما زیباست ولیکن روح شرقی که آن را زنده می‌دارد زیباتر است.آبهای شرق گواراست و عواطف و احساسات بی کران و سرشار درون دلهای شرقیان دل انگیز تر و گواراتر است. تاریخ شرق تاریخ سربلندی، افتخار و شکوه است و چیزی که بزرگتر و شریف تر از آن وجود دارد هوش، درایت و اندیشه شرقی است که تاریخ را ایجاد کرده است. »(همان)
او یکی از داعیان حفظ و حراست از دارایی علمی و ادبی گذشته است با این که خواستار اصلاح اندیشه‌های قدیمی و همگامی با قافله پیشرفت و نو‌گرایی است، اما با داشتن روح شرقی و علاقه به حفظ دانش و فرهنگ گذشته مردم را به این مهم تشویق می‌کرد. در مقاله‌ای به نام تَکَلَّموا لغتکم مردم مصر و اعراب را به یادگیری زبان عربی تشویق کرده و از کسانی که واژگان بیگانه و نامأنوس را بدون ویرایش به زبان عربی وارد می‌کنند انتقاد می‌کند و نظر کسانی را که گفته‌اند‌: زبان عربی حروفی خشن چون ح، خ، ق، ط و. . . دارد و تلفظ آن سخت است را به نقد می‌کشد و سپس می‌گوید‌: «تکلَّموا ما شئتُم مِن اللغاتِ یا بنی اُمی اولکن لا تنسَوا لُغَتَکُم.»‌(زیاده؛ ۴۶۵:۱۹۸۲)
«ای هموطنان با هر زبانی که می‌خواهید سخن بگویید ولی زبان و ادب خود را فراموش نکنید.»
بانو می‌زیاده با اشاره به عریق و ریشه دار بودن ادبیات،فرهنگ و ادبیات عرب که ادیان الهی به این زبان بوده است عقیده دارد برای رسیدن به اتحاد ملت‌ها و دوری از هر گونه ظلم وستم بر مخالفان وکسانی که با هم اختلاف دینی یا مذهبی دارند، باید به زبان و ادبیات وفرهنگ خود راهی برای بروز این اختلافات نگذارند و از هر دستاویزی برای رسیدن به تفاهم، همدلی و رسیدن به سربلندی و عزت مشترک میان آحاد مردم تلاش کنند، معتقد است برای پیشرفت و پویایی یک ملت باید زبان را پویا و زنده داشت او اعلام می‌کند که‌: «ما باید به زبان برتر و ممتاز عربی افتخار کنیم. زیرا قدیمی تر از دیگر زبانهاست. و همچنان چون چشمه‌ای جوشان پویا و فعال است و هر روز به استواری، بلاغت و زیبایی آن افزوده می‌شود. امروزه ملتها تلاش می‌کنند زبان و فرهنگ خود را در میان مردم دیگر سرزمین‌ها گسترش دهند و برای این منظور پول و سرمایه بسیاری را صرف می‌کنند. پس باید بدانیم که زبان و ادبیات همراه پیشرفت و عقب ماندگی ملت‌هاست و می‌تواند یکی از اصلی‌‌ترین نشانه پیشرفت و همبستگی امت‌ها نیز باشد».‌(زیاده ؛۲۶:۱۹۸۲)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در راستای رسیدن به تفاهم و دوری از اختلاف در سخنرانی‌ها و مقالات و کتابهایش، مردم عرب را به پاسداری از داشته‌های گذشته دعوت می‌کند. از آنها می‌خواهد برای پرباری و غنای آن، دانش و زبان بیگاناگان را بیاموزند. او عقیده دارد که‌: «نه تنها باید به تاریخ، ادبیات و فرهنگ شرق دانا و مسلط باشیم. بلکه باید به خوبی حداقل یک زبان خارجی بدانیم. زیرا قانون تنازع این امر را ایجاب می‌کند. باید علوم بیگانگان را بیاموزیم و علوم و تاریخ کشور خودمان را نیز بخوانیم تا با خواندن و یاد گرفتن دو دانش قویتر شویم وملتی پویا و پژوهنده باشیم ».‌(زیاده؛۶۷:۱۹۸۲)
در نامه‌ای که به ملک حفنی الناصف می‌نویسد، یکی از مقوله‌های نزدیکی مردم را دانش و دانایی می‌داند:« اّنَّ العلمَ یُرینا عَظِمهَ الانسانِ و جلالَ الوجودِ و قدرهَ الألوهیهِ الشاملهِ، فیُصبِحُ العالِمُ مُحباً اذ لا شیءَ یَحثُ عَلی الصَلاحِ و الرَفعَهِ الاخلاقیهِ، الحُبُّ العَمیقُ الأکیدُ. . » «دانش بزرگی و شرف انسان و جلال هستی و قدرت گسترده خداوندی را به ما می‌نمایاند و دانشمند محبوب مردم می‌شود و هیچ چیز چون عشق عمیق و اصیل و پایدار، انسان را به اصلاح و ارزشمندی اخلاقی تشویق نمی‌کند»(الکزبری ؛۱۹۸۲‌:۸۵ )
ماری الیاس زیاده از حرکت‌های بیداری زنان استقبال کرده و آن را یکی دیگر از راه های رسیدن به بزرگی ملی و دوری از عقب ماندگی و نادانی می‌داند.‌(الکزبری ؛ ۱۹۸۷ /۱‌: ۷۳)
از ملک حفنی الناصف در خواست می‌کند در تلاش برای آزادی زنان از قید جهالت و عقب ماندگی، بیداری و آگاهی آنان به او کمک کند:«ما اشخاص سر بلند را که در وجودشان آمال و اندیشه‌های مهم و علاقه‌های مهم آتشین رشد می‌کند، گرامی می‌داریم پس ما را راهنمایی کن که کدام یک از این اندیشه‌های ما ناکارآمد هستند تا آن را کنار بزنیم و بقیه را با آب توجه و مهربانی آبیاری کنیم.‌ای دوست من بگو، سخن بگو. دستان صمیمی ات را به دستانی که برای بالا بردن و بیرون کشیدن این نسل از قعر سرگردانی و شکست، تلاش می‌کند پیوند بده، با آموزش تکالیف و وظایف زنان مرا در بیداری و آزادی آنان از قیدهای نا به جا و ویران کننده یاری کن. »‌(زیاده؛ ۱۴۸:۱۹۸۲)
شاید به خوبی بتوان روح شرقی و حتی جهانی او را از لابه لای جملات مصاحبه اش با مجله الهلال بیشتر درک وحس کرد«:لعلَّ معرفتی بتسعِ لعاتِ قد زادَت فی حدودِ وطنیتی و جعلتنی أنظُرُ الی العالَمِ کأنَّهُ وطنِی الاکبرُ. و لعلَّ سیاحتی فِی اروبا قَد زادَت فِی نفسی اسبابَ هذهِ العقلیهِ ».‌(همان)
شاید تسلطم به نه زبان زنده دنیا مرزهای وطنم را فراخ تر کرد و مرا بر آن داشت که تمام دنیا را وطن بزرگتر خودم بدانم. و شاید سفرم به اروپا در وجودم زمینه و عوامل این اندیشه و نقطه نظر را افزایش داد.

۵-۲-۴-۱٫ افتخار به شرق و فرهنگ و ادب آن

مَیّ مردم شرق و عرب زبان را به افتخار و توجه به فرهنگ و تمدشان دعوت کرده و تشویق می کند:‌(تعلَّموا ما شئتم مِن اللغاتِ، ولکِنَ عزّزوا لغتَکم اولاً! تعلَّموا فنونَ الشعوبِ و علومَهم واطلعوا علی اکتشافاتِهم و معارفِهم ولکن اذکروا ما سبقَ الیهِ قومکم مِن المعارفِ والفنونِ والعلوم! انشدوا اناشیدَ الغربِ و ارسموا رسومَهُ، واعزفوا عَلَی آلاتِهِ ولکن لا تنسَوا النایَ والعودَ و أبا الزلوفِ والعتابا و المیجانا! استشهدوا بِمفکّری الغربِ و بِشعرائهِ و کتابِهِ و حکمائِهِ و ترنموا بِشعرِ هوغو و موسیه ولکن لا تتجاهلوا مثلاً دیوانَ خلیل مطران)(زیاده؛۱۶۴:۱۹۸۲)
«هر زبانی که دوست دارید بیاموزید، ولیکن ابتدا زبان خود را پر بار و ارزشمند کنید. هنرها و دانش ملتهای دیگر را بیاموزید و به دانش و اکتشافات آنها آگاهی یابید ولیکن تاریخ هنر و دانش ملت خود را به خوبی بشناسید. آواها و سازهای غربی را بنوازید ولی آلات و موسیقی شرقی و شیوه نواختن و فنون آن رایاد بگیرید. از آثار متفکران و ادبا و حکیمان غرب چون، هوگو، گوته دوموسیه بهره ببرید ولیکن آثار گرانقدر عرب و متفکران شرقی چون مبتنی، ابن خلدون، خلیل مطران را رها نکنید.‌(زیاده؛ ۱۹۸۲: ۱۶۴)
یومَ یقولُ الغربِی أنا ابنُ الغربِ، قولوا‌: وانا ابنُ الشمسِ، لُغتِی اللغهُ العربیهُ، وقومیتی القومیهُ الشرقیهُ. وان کانَ فِی هذهِ القومیهِ إبهامٌ و تفککٌ واضطرابٌ، فاِنی افاخرُ بطرحِ صوتٍ واحدٍ فِی سبیلِ تعزیزِها و توطیدِها، اُفاخرُ بأن اکونَ حلقهً فِی سبیلِ حبکهاً، اُفاخرُ بأن اکونَ لساناً یردّد الفاظاً مِن مفرادات لغتی فیوسعها أنعاشاً وحیاه. روزگاری غربیان می‌گویند من فرزند مغرب زمینم شما نیز بگوئید:من فرزند خورشید هستم زبانم زبان عربی و ملیتم شرقی است اگر چه بینشان جدایی و درگیری است و لیکن من به طرح یک صدای واحد در راه سربلندی و پایداری آن افتخار می‌کنم. من افتخار می‌کنم که حلقه‌ای از بافت شرق باشیم، افتخار می‌کنم زبانی باشم که از زیبایی و توانایی و پویایی واژگان آن بگویم. »)‌(زیاده؛ ۱۹۸۲: ۱۶۴)
پیش از این سخنان از خودبیگانگی مردم شرق و عدم توجه به داشته‌های شرقی انتقاد کرده و این از خودبیگانگی فرهنگی و تاریخی را برای ملت و همبستگی آنها ناکارآمد و زیان بار می‌داند
نحنُ فِی ذکائنا، مِن اسرعِ الشعوبِ اقتباساً ومِن اکثرِهم إتقاناً للتقلیدِ. ولکننا معَ الاسفِ مِن أقلِهم حرصاً عَلَی ذخیرهِ الماضِی و عَلَی مایُجِبُ ان نحتفظَ بِهِ لِتکوینِ شخصیتنا الجدیده. نحنُ مِن أقلِ الشعوبِ غیرهً عَلَی ثروتِنا النبیلهِ ومِن أقلِهم اهتماماً بلغتنا العربیهَ الجمیلهَ. لَنا عَلَی ذلک أعذارِ اعرفُها و افهمُها، ولکنی أجاهر بأنها لاتکفی.
نصغی إلی احادیثِ جماعاتِنا رجالاً و نساءً فاذا بّهم یَتَکَلَّمونَ لغاتِ الاجانبِ کأبنائها، ولکنهم یسیئون لفظَ العربیهِ ویُفاخِرونَ بّأَنهم یَجهلونها.‌(همان:۱۶۳)
«ما در هوش و ذکاوت و خرد از بهترین بلاد هستیم ولیکن متاسفانه کمتر از خیلی از کشورهای دیگر به حفظ و حراست از گذشته خود و آنچه که برای ساختن شخصیت نوینمان یاریمان می‌دهد، اهمیت می‌دهیم. ما از کشورهایی هستیم که کمترین غیرت و توجه را در دارایی ارزشمند و ثروت ملی و گذشته مان داریم و از ملتهای هستیم که به زبان عربی زیبا و گرانسنگ کمترین توجه و افتخار را داریم. به سخن گفتن جماعات و مجالسمان گوش کنیم آنها با زبان خارجی به خوبی سخن می‌گویند ولی زبان عربی را بد می‌دانند و به اینکه آن را به خوبی یاد ندارند افتخار می‌کنند، باید بدانیم که این جهل ما به زبانمان برای ما و زبان و جایگاهمان در میان جهانیان باعث سر افکندگی وننگ است. »‌(همان‌:۱۶۳)
او از اینکه دختران و پسران مشرق زمین به جای نامهای سعید، حبیب، سلیم، نجلاء، نام‌های هرلان، هری، فرناند دارند انتقاد می‌کند و از این تسلط بی اندیشه و بی فایده فرهنگ غرب انتقاد می‌کندو این تسلط را برای همبستگی و فرهنگ مشترک آنها مضر می‌خواند.‌(همان:۱۶۴)
و همچنین در مورد خودباختگی شرقی‌ها می‌گوید:
إنَّ الأجانبَ یهبطونَ دیارَنا لِترویجِ لغتِهم و نشرِ علومِهم و تاریخِهِم. و فِی معرفتِنا لِلغاتِهم و تاریخِهم و علومِهم سلاحٌ فِی یدنا و قوهٌ نُجاهِدُ بِها فِی میدانِ المسابقهِ المفتوحِ لَنا و لَهم و هم فیهِ غالباً فقط؟ ! –فائزون. . . . )
«بیگانگان برای ترویج فرهنگ و زبان خود و برای گسترش دانش و تاریخشان به سرزمین ما وارد شدند و در شناختمان نسبت به زبان و تاریخ و علومشان سلاح و نیرو و قوت در دست ماست و میدان مسابقه و نبرد برای ما فراهم است اما آنها در میدان پیروز هستند و بر روح ملت ما سیطره یافته‌اند چرا باید اینگونه به گذشته و داشته‌های خود پایبند و مفتخر نباشیم؟ که آنها فرهنگ خود را بر ما عرضه کنند. چرا ما غیرت نداریم و با فخر زیاد زبان و فرهنگ آنها را می‌پذیریم و به اینکه به زبان آنها تکلم می‌کنیم و زبان و فرهنگ خود را نمی‌شناسیم، افتخار می‌کنیم؟ »‌(زیاده؛۶۶:۱۹۸۲)
پس از اینکه همچنان به پر بار بودن و عظمت فرهنگ شرق اشاره می‌کند از آنها می‌خواهد خصوصیات ودارایی‌های شرقی خود را حفظ کرده و به وسیله آنها راهی برای پیشرفت و درک متقابل همدیگر بیابند‌: «کونوا شرقین قبل کل شیءٍ»(زیاده؛ ۳۸۵:۱۹۸۲)
پیش از هر چیز شرقی و دارای شخصیتی شرقی باشید.
او سپس به پربار بودن فرهنگ شرق اشاره کرده والبته مردم را از تعصب کورکورانه بدون دانش باز می‌دارد و آنها را به اشاعه روح والای انسانی فرهنگ خودی و اتحاد مسلمانان و مسیحیان در میان ملت‌های دیگر تشویق می‌کند:
لکم ماضٍ عظیمٌ فکونو له اهلاً بِتهیهِ مستقبلٍ عظیمٍ. لَکم فنٌ شرقیٌ، و روحٌ شرقیٌ، و لغهٌ شرقیهٌ فَحسنوها و رَوّجوها – لا تعصباً و لا تعنُّناً – بل لِیکُون لَکم اثرَ نفیسً فِی متحفِ الثروهِ الانسانیهِ.
لکم دینٌ و عقیدهٌ فاطلقوا الحریهَ فیهِما بینَ الخالقِ و المخلوقِ، و دَعَوا المؤذنینَ و النواقیسَ ترفعُ نحوَ الخالقِ انشودهَ الخلودِ، بینما انمّ تردونّ انشودهَ الحیاهِ قائلینَ‌: اللهُ اکبرُ و نحنُ ابناءُ قومیهٍ واحدهٍ. »(زیاده؛ ۱۰۸:۱۹۸۲)
« ما تاریخ و گذشته عظیم و پرباری داریم و باید شایسته این تاریخ باشیم شما هنر، روح و زبان شرقی دارید آن را به نیکی در میان فرهنگ‌های دیگر رواج دهید. البته این توجه و اهمیت به هنر و تاریخ خود از روی تعصب صرف نباشد بلکه این گذشته و فرهنگ شما اثری گرانقدر و نفیس در موزه ثروت و دارایی انسانیت باشد.
هر کدام از شما دارای دین و عقیده ایی هستید پس آن دو را‌(دین و عقیده )را بین خالق و مخلوق آزاد بگذارید، مؤذنان و نواقیس را فرا خوانید تا سرود جاودانگی را به سوی آفریدگار بالا ببرند. سرود آنها در حقیت تکرار‌: الله اکبر و ما فرزندان یک امت هستیم باشد.
در بسیاری از مقالات و کتابهایش از مردم می‌خواهد که داشته‌ها و میراث گذشته‌ای اکنون مفید و مناسب است بهره ببرند و دانش و فرهنگ شرق را به خوبی حفظ کنند. با این حال هیچ گاه مردم را به پستونشینی و غرق شدن در خرافات و اندیشه‌های ناصواب گذشته تشویق نمی‌کند بلکه از آنها می‌خواهد که با بهره گرفتن از دانش فرهنگ نوین غرب به ارزشمند تر شدن، پیشرفته شدن و اعتلای شرق کمک کنند.‌(همان‌:۴۰۲)

۵-۲-۵٫ شکوه اسلام از زبان مَی

می رمرز ماندگاری زبان عربی و هر نوع پیشرفت و افتخار قوم عرب را مدیون دین مبین اسلام می‌داند و نظرات خود را در این خصوص در مقاله ایی تحت عنوان « لماذا تبقی العربیه حیه » اینگونه بیان می‌دارد‌:
لماذا تبقَی العربیهُ حیهً؟
مَن هو المنبّه إلی تکوینِ هذهِ المدنیّهِ القومیهِ؟
هو فتیً کانَ بِالأمسِ یقصدُ الشامَ فِی عیرِ قریشَ لِلتجارهِ،
و هو الیوم محمدُ النّبیُّ العربیُ و رسولُ المسلمینَ.
أما مصدُرتلکَ الحضارهِ فهو القرآنُ.
لقد ذاعَ القرآنُ بِسرعهِ لم یظفَر بِها کتابٌ قبلَهُ و لا بعدَهُ.
و لم یقصر انتشارَهُ علَی الشعوبِ الّتی نزلَ بینَها و توافَقَت
تعالیمُهُ و مدرکاتُها و طَبَیَعَت. بل خَضَعَت لَهُ بعدئذٍ أممٌ لَها
مِن حضارتِها السحیقهِ ما قد کان یُعَدّکافیاٌ للتفلت من سطوتِهِ
و رفضَ الإذعان لِأحکامِهِ.
و لقد أوجدَ القرآنُ دیناً عربیّاً، و دولهً عربیهً، و أحکاماً
عربیهً، و آداباً عربیهً صارَت کلُها اجزاءً قومیهٍ واحدهٍ
ربطت شعوباً لم تکن العربیهُ لغتَها. لذلک قالَ جماعهٌ مِن
المورخینَ‌: إن التمدنَ العربیَ کانَ تمدناً اسلامیاً صرفاً.
و القرآنُ مصدرٌ جمیعِ العلومِ الّتی عنی بِها المسلمونَ فِی
أوجِ حضارتِهم. فلتفسیرُ آیاتِهِ و سورهِ وجَدَت علومَ الکلامِ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...