کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



  • . برای مطالعه تفصیلی در‌این خصوص، ر.ک. به: طباطبایی، سید جواد (۱۳۸۲)، جدال قدیم و جدید، تهران: نشر نگاه معاصر؛ همو (۱۳۸۳)، زوال اندیشه سیاسی در‌ایران، تهران: نشر کویر؛ و نیز: حقدار، اصغر (۱۳۸۳)، پرسش از انحطاط‌ایران، تهران: نشر کویر. ↑
  • ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 01:52:00 ق.ظ ]




۳-بسترسیاسی،اجتماعی واقتصادی ایران برای مشارکت وفعالیت‌نهادهای مدنی

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نگاهی اجمالی به تاریخ ایران نشان می‌دهد که مردم هیچگاه در این کشور جدی گرفته نشده‌اند و در نتیجه نهادهای مردمی نیز هیچ گاه نتوانسته‌اند در ایران ریشه گرفته و در تحولات کشور خود تأثیرگذار باشند. این امر تا حد زیادی به خاطر نظام استبدادی حکومت‌هاست که می‌توان گفت در اکثر دوره‌های تاریخی بر این مملکت حاکم بوده است.
خود این نظام استبدادی نیز تا حد زیادی ریشه در موقعیت طبیعی و جغرافیایی ایران داشته است. ویژگی‌های اقلیمی ایران بر اموری مانند تولید، تجارت، ارتباطات و مسایل نظامی اثر گذاشته و در نهایت نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را اغلب در خلاف مسیر مردم‌سالاری و مشارکت هدایت کرده است.[۵۰]
از اواسط دوره قاجاریه زمینه‌های دگرگونی این اوضاع شروع به شکل گرفتن کرد و از آن زمان تا کنون تاریخ ایران شاهد چالش‌های زیادی بوده است که در اثر آگاهی مردم و تلاش برای برون‌رفت از شراط نامساعد کشور شکل گرفته‌اند. با مرور کلی روند تاریخی ایران از زمان انقلاب مشروطه تا کنون می‌توان گفت این روند به سوی خروج از دیکتاتوری و همچنین به سوی ثبات سیاسی،اجتماعی حرکت کرده است و طی این مدت به تدریج بستر اجتماعی و سیاسی مورد نیاز برای تحقیق مشارکت مردم رو به بهبودی رفته است، لیکن هنوز تا رسیدن به سطح مناسب راه درازی در پیش است.[۵۱]
گفتار دوم- بررسی حقوقی و نقش اعمال حقوق شهروندی در محیط زیست
پاسخ گویی در مقابل مسئولیت ها و تکالیف برخلاف آنچه در گذشته اتفاق می افتاد، نه تنها بر عهدۀ شهروندان است، بلکه دولت مردان ومسئولان نیز در این عرصه مسئولیت خطیری بر دوش دارند . از این دیدگاه آنچه که به نظر اجتناب ناپذیر است از یک ضرورت همکاری های مشترک بین شهروندان با دولت و شهروند با شهروند در جهت دست یابی به حقوق حقۀ خویش می باشد و از سوی دیگر لزوم شناخت دقیق شهر، شهروند، حقوق شهروندی و آنچه به عنوان حق داشتن محیط زیست سالم می باشد، ضروری است ؛ زیرا محیط زیست سالم به عنوان حقوق اساسی شهروند مطرح می باشد و در نبود آن احقاق حق شهروندی صورت نمی پذیرد و محیط زیست آلوده سلامتی روحی، روانی و جسمی شهروندان را به خطر می اندازد و اساسی ترین حق شهروندی را که حق حیات می باشد ،نابود می سازد.
با رشد فن آوری توانایی شهروندان در تخریب محیط زیست افزایش مییابد و وظیفۀ سنگین دولت مردان در اجرای قوانین، و شهروندان در احترام به قانون را بیش از پیش می طلبد. این که آنها توان انطبا ق با شرایط جدید را که با رشد فن آوری و توسعه همراه است ، دارند یا نه در هاله ای از ابهام قرار دارد.
در همین راستا،جامعه شناسان، قانون گذاران و مجریان دولتی به همراه شهروندان باید به یاری حفظ شهر وحقوق شهروندی با الویت بخشیدن به حفظ محیط زیست بشتابند وباتوجه به تغییرنگرش های حرفه ای، از جهات مختلف به بررسی تحولات ناشی از ظهور فن آوری و توان شهروند و دولت صنعتی در تخریب محیط زیست شهری بپردازند و ابعاد مختلف آن را با اهمیت قا یل شدن به توسعه پایدار در معرض شناخت شهروندان و دولتمردان قرار دهند، تا چالش پیش ر وی آنان را نمایان سازند و سمت و سوی پژوهش ها به حقوق و مسئولیت ها ی مسئولا ن و شهروندان معطوف گردد. هرچند به دلیل فرامرزی بودن محیط زیست نمی توان آن را محدود به یک مرز دانست و به بررسی آن پرداخت ، حتماٌ باید قوانین و مقررات داخلی همراه با حقوق، قوانین و وظا یف جامعه بین المللی شهروندی همچون معاهدات، کنوانسیون ها، پروتکلها، اعلامیه های جهانی مورد استفاده قرار گیرد . همچنانکه در آموزش شهروندان باید از مجامع بین المللی مدد جست و از تجربیات آنها استفاده کرد.
اعتقاد بر این است که جهت حفظ حقوق زیست محیطی شهروند ان بهترین پایگاه دفاع از این مقوله در فکر انسان ساخته می شود. آموزش محیط زیست بخش بنیادین این پایگاه دفاعی است . هدف این آموزش باید بالا بردن سطح دانش و آگاهی همه مردم از همان اوان کودکی درباره نظام های فیزیکی و زیست شناختی حمایت کننده از زندگی بر روی زمین ، ارتقا یابد تا اقدامات شهروندان دیگر اثر منفی بر آن وارد نسازد. چرخۀ سطوح یادگیری و یاددهی در آموزش مسائل محیط زیست به شهروند باید سه سطح ادراکی (دانش و فهم) عاطفی (ارزش گذاری و درونی کردن و فعال (اقدام و عمل رادر بر گیرد[۵۲].
بند اول- محیط زیست و حقوق زیست محیطی
محیط زیست کلیه شرایط برای برخورد اری از یک زندگی با استمرار حیات ، با آرامش و سلامتی برای نسل های حال و آینده را دربرمی گیرد[۵۳]. شهروندان زمانی می توانند به حقوق خویش دست یابند که محیط طبیعی، محیط مصنوعی یا انسان ساخت و محیط اجتماعی آنان به وسیله قوانین و مقررات حمایت گردد. در شهری مانند تهران و…تأثیرپذیری محیط زیست اجتماعی به مراتب بیشتر از تأثیرگذاری فن آوری و صنعت در محیط زیست است ، زیرا بیشتر مسایل مانند آلودگی آب، هوا و پسماندها ناشی از پاره ای از عوامل اجتماعی از جمله افزایش جمعیت، فرهنگ غلط، رشد شهرنشینی و بالا رفتن میزان مصرف می باشد این نکته در ماده چهارم بند الف بیانیه کنفرانس سازمان ملل نیز ذکر و ناشی از کمی توسعه دانسته شده است. هدف حقوق محیط زیست محدود نمودن تأثیر فعالیت های انسانی روی عناصر یا محیط های طبیعی است و این هدف نه تنها در منافع مستقیم و بلاواسطه دولت، بلکه در منافع شهروندان و بهبود سرنوشت آنان نیز موثر است. به علاوه ، حقوق محیط زیست جزء حقوق اساسی و بنیادی شهروندی به حساب می آید، زیرا محیط سالم است که می تواند سلامتی جسمی، روحی و حق حیات را تضمین نماید.
لذا این حقوق می تواند به عنوان تابعی از حقوق مدنی نیز تلقی گردد، ز یرا این حقوق را کسی به انسان نمی دهد بلکه حق طبیعی اوست . حقوق زیست محیطی به گونه ای است که علاوه بر آن که ذی حق می تواند موضوع حق را مطالبه کند بلکه حق دیگری نیز متاثر از اعمال حق ذ ی حق می باشد. [۵۴]هرگاه حقوق زیست محیطی از دایره اخلاق وارد دایره حقوق و قوانین (حقوق موضوعه ) بشود ضمانت اجرا می یابد ، لذا به عنوان نمونه وقتی ایجاد آلودگی تصویری جرم تلق ی شود و برای آن مجازات تعیین گردد ، می توان علیه آلوده کننده به مراجع قانونی شکایت نمود و حق تضییع شده را مطالبه کرد[۵۵]. در، قوانین محیط زیستی باید تضمین های عملی، بازدارنده و پاسخ گویی برای حمایت از حقوق شهروندان از سوی دولت و دستگاه های مسئول وجود داشته باشد. چنانکه در قطعنامه شماره ۷۹کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به این نکته اشاره شده است ، این پاسخگویی باید به گونه ای باشد تا شهروندان نیز بتوانند علیه سوء است فاده های احتمالی به قانون متوسل شوند[۵۶]ا ملاحظه پرونده های مورد بررسی روشن می گردد که شخص یا اشخاص متجاوز کمتر به تحمل کیفر محکوم شده اند و دربیشتر موارد متجاوز ان مزبور به جبران زیان ناشی از تجاوز ملزم گردیده اند. این البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که دربسیاری از قوانین و مقررات زیست محیطی تناسب لازم میان تجاوز وخسارات وارده شده باجبران آن وجود ندارد.
الف- حقوق شهروندی در رهگذر محیط زیست
حق شهروندی یک امتیاز برای بهره مندی از امکانات موجود در جامعه می باشد و حقی است که از سوی جامعه سیاسی اعم از شهری، ملّی ، منطقه ای و یا بین المللی به انسان داده می شود.
اگر بپذیریم که گفتمان غالب در کشورهای در حال از جمله ایران، گفتمان « حقوق» است، حقوق شهروندی از یک سو یکی از مهم ترین موضوعاتی است که به وسیلهحقوق تبیین می گردد و از سوی دیگر در قلمرو محیط زیست نیز به عنوان یکی از مسایل نوین مطرح می باشد.
بنابراین درک مفهوم واقعی شهروندی و آشنایی با حقوق و تکالیفی که این مفهوم بر فرد بار می کند برای همه افراد جامعه از اهمیتی محوری برخوردار است[۵۷]
بنابراین این حقوق شامل سه بخش می گردد:
۱- حقوق شهروند بر دولت
۲- حقوق دولت بر شهروند
۳- حقوق متقابل شهروندی
۱- حقوق شهروند بر دولت
ازجمله حقوق شهروند بر دولت آن است که دولت در تدوین و اجرای مقررات زیست محیطی بکوشد و این مقررات رادر پی برنامه بیاورد و نه در پی حوادث زیست محیطی . دولت موظف است با و جود امکاناتی که در اختیار دارد ، از جمله رسانه های عمومی و اختصاص بودجه به آموزش و فرهنگ سازی زیست محیطی شهروندان بپردازد.
آموزش زیست محیطی شهروندان باید ابعاد مختلف فردی، مکانی و زمانی را مورد توجه قرار دهد و آموزش مداوم و مادام العمر باش .[۵۸]چرخه سطوح آ موزش سه سطح ادراکی(دانش و فهم ،عاطفی )ارزش گذاری و ( اقدام و عمل ) رادربرمی گیرد. در بحث آموزش ،زنان به دلیل آن که نقش تصمیم گیرنده اصلی در مصرف را دارند باید در اولویت قرارگیرند، چنان که در اصل بیستم اعلامیه ۱۹۹۲ ریو دوژانیرو، به آن اشاره شده است . همچنین آموزش کودکان باید به زبان ساده و سازگار با تجربه روزانه شان در اولویت قرار گیرد .[۵۹] این موضوع نیز در فصل ۳۶ دستور کار ۲۱ منشوری برای آینده مورد یونسکو و برنامه محیط زیست سازمان ملل(UNEP)توجه قرار گرفته است و در قلمرو تعلیم و تربیت به مسائل محیط زیست پرداخته شده است.
از دیگر وظایف دولت در مقابل شهروندان ، حمایت ازنقش مشارکتی شهروندان است که در قالب NGO های زیست محیطی، شوراهای ملی و محلی (از سطح روستا تا استان ) به عنوان نهادهایی ناظر و تصمیم گیرنده می باشند.[۶۰]در همین راستا، حمایت از نقش مشارکتی همه مردم براساس حق برابری شهروندی در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی و مدیریت اجرایی کشور در ماده ۱۱۹ قانون برنامه چهارم توسعه موردتوجه قرار گرفته است.
اطلاع رسانی در شرایط ایجاد آلودگی از حقوق مسلم شهروندان می باشد. دانستن حق مردم است . آنان حق دارند که ازشرایط بحرانی آلودگی ها و فعالیت های صنعتی و تولیدی مخرب که سلامتی و حیات شان را تهدید می کند مطلع شوند،
شهروندان حق دارند از شرح طرح هایی که از آن تأثیرمی پذیرند ، از سوی دولت و سازمان های دولتی مطلع گردند . حق دریافت اطلاعات به خصوص اطلاعات محیط زیستی در کنوانسیون ۱۹۹۸ دانمارک (ARHUS) و در اصل بیستم بیانیه کنفرانس سازمان ملل متحد درباره محیط زیست انسان، استکلهم مصوب ۱۹۷۲ ذکر شده است .در این اسناد و بیانیه هابر جریان آزادانه اطلاعات روزآمد علمی و انتقال تجارب برای. حل مسایل محیط زیست تأکید گردیده است.[۶۱]
۲- حقوق دولت بر شهروند
حقوق دولت بر شهروند آن است که شهروندان باید به قوانین و مقررات موجود در زمینه محیط زیست احترام بگذارند و در جهت حفظ هر چه بهتر محیط ز یست با دولت مشارکت نمایند.
۳ – حقوق متقابل شهروندان
به طور خلاصه می توان گفت که همانند حقوق دولت بر شهروند است .
۴- بررسی اجمالی عملکرد دادسرای ویژۀ جرایم زیست محیطی تهران
ایجاد دادسراهای تخصصی در زمینه محیط زیست ، دراحقاق حق شهروندی بسیار موثر خواهد بود . بدون تردید دادسراهای مزبور از دقت و کیفیت کار بالاتری برخوردارند ، زیرا قاضی مجبور نیست به کلیه پروند ههای ارجا عی متفاوت رسیدگی نماید در غیر این صورت با توجه به گستردگی دانش حقوق بعید به نظر می رسد که یک قاضی در آن واحد نسبت به حل و فصل کلیه دعاوی کیفری و حقوقی آمادگی لازم را داشته باشد. از سال ۱۳۸۳ چند شعبه دادسرای ناحیه ۱۹ درتهران به صورت اختصاصی رسیدگی به پرونده های زیست محیطی را بر عهده گرفته ا ند . شاکی اغلب پرونده های مزبور، سازمان حفاظت محیط زیست و شکایت مطروحه تحت عنوان تخریب و آلودگی زیست محیطی و تهدید علیه بهداشت عمومی مطرح گردیده است.
البته علاوه بر سازمان مزبور اشخاص حقیقی نیز می توانند حسب مورد شاکی یا مدعی خصوصی در زمینه خسارت وارد شد ه به محیط زیست باشند ، زیرا بر طبق اصل پنجا هم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حفاظت از محیط زیست، وظیفۀ عمومی تلقی گردیده، اما چگونگی انجام این وظیفۀ ملی و قانونی هنوز مشخص نیست . حفظ محیط زیست وظیفۀ همگان است بنابر این حق داشتن محیط زیست سالم به عنوان یکی از موارد مهم حقوق شهروندی است و یک شهروند باید بتواند علیه عاملان تخریب و آلودگی محیط زیست شکایت کند، همان گونه که بر طبق مقررات حقوق بین الملل، اتباع بیگانهای که در یک کشور خارجی سکونت دارند می توانند نسبت به دولتی که در اجرای معاهدات زیست محیطی خود کوتاهی می کند، شکایت کنند.
در شعبه پنجم بازپرسی از سال ۱۳۸۳ تعداد ۱۴۴ پرونده محیط زیستی مورد تعقیب و رسیدگی واقع شده است که از این تعداد ۶۶پرونده جریانی ، ۷۲ مورد قرار منع تعقیب و تنها ۶ مورد قرار مجرمیت از میان چهار قرار نهایی صادر شده است.
رسیدگی ها حاکی ازآن است که در صدد بسیار بالایی از قرارهای نهایی به قرار منع تعقیب می باشد. این نوع نگرش به جرایم زیست محیطی از نگاه کیفر زدایی، جرم شناسی و سیاست جنایی جدید مثبت است ، اما از این نظر که در اکثرپرونده ها قرار منع تعقیب صادر شده است و صدور این قرار ازیک سو به منزله عدم وقوع جرم ، فقدان دلایل اثباتی و یا عدم احراز سوء نیت می باشد و از سوی دیگر ما همواره نظاره گر ورود آلاینده ای گوناگون و تخریب محیط زیست می باشیم که این امر می تواند نشانه ساده انگاری و عدم احساس موقعیت حساس و والای محیط زیست از سوی محاکم مربوطه می باشد و سبب می گردد تا مرتکبین رفتارهای زیانبار محیط زیست اقدامات خود را مواجه دانسته یا لااقل برای آن موقعیت ویژ ه ای قائل نشوند. بنابراین برخورد این گونه محاکم نتیجه ای دوگانه در بر خواهد داشت ، از این رو بهتر آن است که حتی اگر نگاه کیفرزدایی در این زمینه ها وجود دارد ضرورت توسل به اقدامات تأمینی همچون خدمات عام المنعفه نیز مدنظر قرار گیرد به این ترتیب می توان مانع از بی اهمیت یا کم اهمیت تلقی شدن رفتارهای آلایندگی مرتکبان شد. با بررسی آنچه در سال۱۳۸۵ در مورد فراوانی صدور قرار نهایی نسبت به منبع آلوده کننده به چشم می خورد ، ملاحظه می گردد که از حیث کثرت ، بیشترین میزان شکا یت به ترتیب از کارگاه ها ، بیمارستان ها، کارخانه ها و در رتبه های آخر اشخاص و سایر سازمان ها مطرح شده است . از سال ۱۳۸۳ الی۱۳۸۵فراوانی و مدت زمان رسیدگی به پرونده هایی که قرار منع تعقیب بر ای آن صادر شده . موضوع اطاله دادرسی در این دادسرا کمتر به چشم می خورد . مدت زمان رسیدگی به این پرونده ها کمتر از ۴ ماه است که نسبتاً وضع مطلوبی را طی میکند .
در مجموع پرونده های مطروحه ۹ قرار مجرمیت صادر شده است که پس از بررسی قرا رهای یاد شده مشخص گردیدکه در برخی از این پرونده ها جرا یم دیگری در کنار جرایم زیست محیطی به طور هم زمان مورد رسیدگی قرار گرفته ودر نتیجه قرار مجرمیت صادر شد ه در ارتباط با جرایم غیرزیست محیطی بوده است [۶۲].
گفتارسوم – جایگاه محیط زیست درقوانین برنامه ایران پس از انقلاب
از زمانی که کشورهای جهان، توسعه و پیشرفت را هدف اساسی خود قرار دادند، برنامه ریزی به عنوان یک فن برای نیل به اهداف جلوه گر شد تا بتواند کوششها و فعالیت های توسعه را هماهنگ با محیط زیست جهت دهی نماید، به نحوی که استفاده بهینه و مطلوب از محیط زیست در جهت توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه تداوم حیات در پهنه سرزمین کشور که همان هدف توسعه پایدار و حفظ محیط زیست است، حاصل شود. این برنامه ها نیز به اقتضای شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر کشور، شکل و مفهوم خاصی به خود گرفتند و در پرتو آنها، کشورها به موفقیت هایی نائل شدند. اوج توجه به مفهوم و نقش برنامه ریزی به قرن بیستم باز می گردد، چنانچه، ما بیش از هر زمان دیگر شاهد تاکید و امعاء نظر در کاربرد برنامه ریزی در تصمیمات کلان ملی و بین المللی در همه سطوح می باشیم. به تعبیری دیگر، بشر امروز توانسته است از طریق برنامه ریزی شریان اداره اموال، زندگی و آینده خود را در دست گیرد.
از آنجائی که یک برنامه، متعلق به یک دوره زمانی و مکانی خاص است، لذا، توجه به شرایط و ویژگی های محیطی و به ویژه محیط زیست، ضروری به نظر می رسد. به نحوی که، هرگونه تغییر در شرایط محیط زیست، می تواند، تاثیر مستقیمی بر زندگی انسانها داشته باشد، به همین دلیل هر روز نقش محیط زیست در برنامه های توسعه پررنگ تر می شود.
بند اول- برنامه ریزی و قانونگذاری
الف- تعریف و هدف برنامه ریزی[۶۳]
برنامه ریزی را می توان انتخاب ها و کوشش های متفکرانه بشر در جهت نیل به اهداف خود دانست، که ساده ترین اشکال آنرا در زندگی جوامع ابتدایی جهت تهیه غذا، محل اسکان و بعدها استفاده از آب رودخانه ها برای کشاورزی، ایجاد آبادیها،روستاها و شهرها می توان مشاهده نمود.
امروزه نیز با توجه به رشد فزاینده جمعیت، استفاده از منابع طبیعی و هم چنین بکارگیری امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به منظور ایجاد رفاه و ارتقاء سطح زندگی بشر، نیاز به برنامه ریزی از جمله ضرورت هایی است که بوسیله آن می توان ازدستیابی به هدف های از پیش تعیین شده موفق بوده[۶۴] در تعاریفی که از برنامه ریزی به وسیله پژوهشگران مختلف ارائه شده است، سه ویژگی عمده به چشم می خورد که عبارتند از :
۱- برنامه ریزی ماهیتاً با پیش بینی همراه است و اصولاً پیش از این که عملی انجام پذیرد، باید نوع کار و چگونگی انجام آن را معلوم کرد.
۲- برنامه ریزی یک نظام تصمیم گیری است که فرایند اتخاذ تصمیم نسبت به آنچه باید در آینده انجام شود و نیزتنظیم طرح های اجرایی برای دستیابی به هدف ها را در برمی گیرد.
۳- برنامه ریزی بر نتایج مطلوب تاکید دارد که در آینده به دست می آید. به عبارت دیگر برنامه ریزی وسیله ای برای حصول اطمینان نسبت به تامین هدف های عمده سازمانی در زمان مورد نظر می باشد.
ب– راهبردها و سیاستها
راهبردها و سیاستها به طور تنگاتنگ به هم مرتبط هستند. راهبردها برنامه های عملیاتی کلی هستند که برتعهدات و تاکیدهای برنامه ریزان بر نحوه تخصیص منابع برای نیل به اهداف کلی دلالت می کنند.
منابع برای نیل به آنها و سیاستهای اصلی برای استفاده از این منابع است. از همین رو سیاستها را راهنمای تصمیم گیری تعریف کرده اند، که مدیران را در زمان تصمیم گیری هدایت و راهنمایی می کند. بنابراین جوهر سیاست، وجود امکان تصمیم گیری می باشد و راهبردها ( استراتژی ها) از سوی دیگر با مسیر و جهتی که به نیروی کار، سرمایه و مواداولیه می دهد تا به اهداف ممکن و معینی دست یابد، مربوط است. لازم به ذکر است که برخی از سیاستهای اصلی وراهبردهای مهم ممکن است کم و بیش یک زمینه را پوشش دهند.
راهبردها و یا سیاست انشاء شده توسط مقامات عالی تصمیم گیری اساساً از اهدافی نشات می گیرد که توسط مقامات عالی به عنوان اهداف برنامه توسعه در نظر گرفته شده اند، امّا ابتکار یک مجموعه از سیاستها و راهبردها از بالا به معنی آن نیست که این راهبردها و سیاستها با دستور اداری تحمیل شده اند.
۱- اهمیت تدوین استراتژیها و سیاستها برای برنامه
نقش کلیدی استراتژیها و سیاستها در هر برنامه ، دادن یک جهت و سمت و سوی واحد به برنامه است. چنانچه راهبردها و سیاستها چارچوب برنامه را با کانالیزه کردن تصمیم های عملیاتی تجهیز می کنند و هرچه راهبردها و سیاستها با دقت بیشتری تنظیم و درک شده باشند به همان اندازه چارچوب برنامه سازگار تر و کاراتر خواهد بود.
استراتژیها و سیاستهای عمده، مواردی هستند که حرکت یک نظام اقتصادی اجتماعی را برای انجام موفقیت آمیز برنامه، شکل می دهند، در حالیکه راهبردها و سیاستهای فرعی تر، راهبردها و سیاستهای اصلی را حمایت کرده و به آنها اتکا دارند. همچنین، در شرایطی که تغییرات محیطی غیر قابل پیش بینی محتمل باشد، احتیاط ایجاب می کندمجموعه ای از راهبردهاو سیاستهای اصلی و فرعی بصورت یدکی وکمکی برای برنامه تنظیم گردد، تا در صورت وقوع تغییرات عمده و تعیین کننده در شرایط محیطی نظام( که حاصل تغییرات متغیرهای مستقل و خارج از کنترل نظام اقتصادی اجتماعی آن است)، مجموعه کمکی استراتژی و سیاستها مبنای عمل قرارگیرد.[۶۵]
۲- تاریخچه برنامه ریزی در جهان و ایران
۱-۲- سابقه برنامه ریزی در جهان
اگر چه سابقه برنامه ریزی به اعصار گذشته باز می گردد، امّا برنامه ریزی نظام یافته امروزی در قرن بیستم پایه گذاری شد، به طوری که به تدریج به عنوان یک رشته علمی به مراکز دانشگاهی وارد شد. اولین کشوری که در زمینه برنامه ریزی همت گمارد، اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. این کشور در پی انقلاب ۱۹۱۷ ، با هدف بر پا سازی نظامی متفاوت از گذشته، برنامه ریزی نظام یافته اقتصادی را به کار گرفت(سیستم اقتصاد با برنامه)، علت این امر نیز عقب افتادگی روسیه از کشورهای اروپای غربی از نظر تکنولوژی، صنایع و کشاورزی بود، لذا برای فرار از این وضعیت به برنامه ریزی متمرکز ( دولتی) روی آورد.کشورهای اروپای غربی، در آن زمان به علت پیشرفت های صنعتی و کشاورزی که بر پایه ایدئولوژی سرمایه داری شکل گرفته بود با هرگونه دخالت دولت در اقتصاد بازار و برنامه ریزی اقتصادی مخالفت می کردند. با شروع دهه ۱۹۲۰ به تدریج نظام اقتصادی بین المللی وارد مرحله نوینی گردید، به طوری که این دهه را باید دهه رکود اقتصاد جهانی نام نهاد. در اواخر این دهه بود که تمام اروپا(به غیر از شوروی) دچار یک بحران سراسری شد و تبعات آن نیز از قبیل شیوع انواع بیماری های ناشی از سوء تغذیه ، مشکلات روانی و اجتماعی در اروپا به شدت گسترش یافت و از همین رو اکثر کشورهای اروپایی در طی این دوران، به نوعی برنامه ریزی اقتصاد روی آوردند.
سابقه برنامه ریزی در اکثر کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای جنوبی نیز به دوران پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد، که علت این امر نیز سلطه کشورهای استعماری بر کشورهای فوق می باشد. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم موج استقلال خواهی در جهان به نحوی فزونی گرفت که این دوران را می توان عصر فروپاشی نظام استعمار کهنه اروپایی نامید. بدین ترتیب برنامه ریزی توانست بعد از جنگ جهانی دوم به همراه مفهوم جدید توسعه به کشورهای تازه استقلال یافته، وارد گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ق.ظ ]




ه- بوهای ناشی از پرورش حیوانات:[۱۶۳] برای مثال بوی متعفن و مشمئز کننده ناشی از یک خوکدانی[۱۶۴] یا خسارات ناشی ازمزاحمت‌های بویایی وسایرفوت منفعت‌های ناشی از خوکدانی به همسایه‌ها(نظیرکاهش مطلوبیت ودرنهایت ارزش اقتصادی املاک منطقه) و …[۱۶۵] .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هنگامی که مسئولیت مدنی آلوده کننده با جمیع شرایط و اصول مربوط به مسئولیت مدنی احراز گردید.[۱۶۶] از لحاظ حقوقی مسأله نحوه جبران خسارات ناشی از آلودگی هوا مطرح می‌گردد. در واقع پیش‌بینی ساز و کار حقوقی امکان جبران خسارات ناشی از آلودگی هوا یکی از تضمینات اساسی و در دسترس برای زیان دیده است.
بند دوم: روش‌های جبران خسارت ناشی از آلودگی
طرق و نحوه جبران خسارات ناشی از آلودگی هوا نیز از روش‌های کلی جبران خسارات در حوزه حقوق مسئولیت مدنی تبعیت می‌کند.[۱۶۷] با این حال با توجه به ویژگی‌های خاص خسارات ناشی از آلودگی هوا برخی از روش‌های جبران و الزامات ناشی از آنها به عنوان ضمانت حقوقی اهمیت داشته و مسائل حقوقی ویژه خود را دارند که در ذیل بحث می‌گردد.
الف- اعاده وضع به حالت سابق
در قلمرو حقوق محیط زیست، اعاده وضع به حالت سابق، بهترین و مناسب‌ترین روش جبران خسارت است. اما امکان این امر در خصوص آلودگی هوا همواره امکان‌پذیر نیست. به موجب ماده ۹-۱۶۲ کد محیط زیست فرانسه (اصلاحی ۲۰۰۸) تدابیر جبرانی برای خسارات وارده که آبها و گونه‌ها و سکونت‌گاه‌های مورد اشاره در شماره‌ی ۲ و ۳-الف ماده ۱-۱۶۱، با هدف اعاده‌ی وضع به حالت اولیه، منافع اکولوژیکی آنها ناظر به وضعیت اولیه منابع طبیعی و منافع اکولوژیکی آنها در زمان ورود خسارت است، که در فرض عدم ورود خسارت وجود داشت،‌با کمک بهترین اطلاعات در دسترس برآورد می‌شود. جبران اولیه خسارات[۱۶۸] ناظر به کلیه اقداماتی است که منابع طبیعی و خدمات مورد اشاره در خط نخست را به حالت اولیه یا نزدیک به حالت اولیه اعاده می کند. امکان جبران از طریق احیاء طبیعی نیز باید مد نظر قرار گیرد. در صورتی که جبران اولیه خسارات برای اعاده وضع به حالت نخستین یا نزدیک به چنان حالتی میسر نگردد، اقدامات مربوط به جبران تکمیلی خسارات[۱۶۹] به منظور تأمین سطحی از منابع طبیعی یا خدماتی که برای آن تدارک دیده شده به اجرا در می‌آید. این اقدام می‌تواند در سایر مواردی که منافع مردم مرتبط با خسارت است به اجرا در آید. این سوال اساسی مطرح است که چگونه می‌توان در زمینه جبران خسارات ناشی آلودگی هوا از این روش استفاده نمود و دادرس در چه مواردی اختیار دارد به این روش جبران خسارت توسل جوید. باید گفت از آنجا که هدف اصلی در این روش برگرداندن وضعیت به حالت قبل از آلودگی است، در صورت امکان اعاده وضع به حالت سابق، این روش در حقوق محیط زیست از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این امر می‌تواند از طریق «ترمیم»((Restitution ، «احیاء» Restauration)) ، «پاک‌سازی»( Nettoyage des pollutions) ، «بازسازی»( Nettoyage des pollutions) و اقداماتی از این قبیل صورت گیرد. برای مثال، پاک کردن ساختمان‌های آلوده به دود و دوده یا ترمیم ساختمان‌هایی که در اثر آلودگی‌های مستقیم جوی آسیب دیده‌اند یا کاشتن درخت جدید به جای درختان خشکیده و احیاء سازه‌هایی که در اثر حوادث آلودگی آسیب دیده‌اند، از مصادیق این روش هستند. اما در برخی موارد نظیر خسارات وارده بر رشد گیاهان، خسارات وارده بر سلامتی اشخاص مانند بیماری‌های صعب‌العلاج تنفسی و یا انقراض نسل یک گیاه یا حیوان در اثر آلودگی هوا و کاهش تولید محصولات کشاورزی امکان توسل به این روش بعید است. استفاده از این روش در حوزه حقوق محیط زیست می‌تواند هم به عنوان «ضمانت حقوقی» پیشرفته و هم به عنوان یک «تعهد» بر شخص مسئول آلودگی بار شود.[۱۷۰] در شکل ضمانت حقوقی در قالب سه دسته ضمانت مدنی، کیفری و اداری[۱۷۱] در قوانین پیش‌بینی شده و بر شخص مسئول آلودگی تحمیل می‌گردد. بنابراین قاضی دادگاه مدنی می‌تواند به صورتی کاملاً آزاد، ضمانت اعاده وضع به حالت سابق را به عنوان یکی از طرق جبران خسارات ناشی از آلودگی‌هوا برگزیند.[۱۷۲] آزاد به این معنا که بر خلاف مواردی که اعاده وضع به حالت سابق معمولاً به عنوان یک ضمانت کیفری در قوانین جزایی پیش‌بینی می‌شود.[۱۷۳] این امر در قوانین مدنی به صراحت پیش‌بینی نشده و از اصول کلی حاکم بر نحوه جبران خسارات می‌باشد.
ب- از بین بردن منبع ضرر
از بین بردن منبع ضرر بخشی از تدابیر پیشگیرانه است که امروزه در پرتو اصل مشهور «احتیاطی» مورد توجه نظام حقوقی فرانسه قرارگرفته[۱۷۴]وازنوآوری‌های لایحه ۲۰۰۵مسئولیت مدنی فرانسه به شمارمی‌رود.
[۱۷۵]. گاهی از بین بردن منبع ضرر و توقف و یا جلوگیری از فعالیت‌های آلوده‌ساز می‌تواند بعنوان یک روش پیشگیرانه اتخاذ گردد. به موجب ماده ۳-۱۶۲ کد محیط زیست فرانسه، در مواردی که خطر قریب‌الوقوع خسارات وجود دارد، متصدی بدون فوت وقت و به هزینه خود تدابیر پیشگیرانه‌ای Mesures de prevention را به منظور جلوگیری Empecher یا محدود کردن Limiter اثرات آن اتخاذ خواهد نمود.[۱۷۶] در صورت باقی بودن خطر، بهره‌بردار بدون فوت وقت، محتوا و نتیجه اقدامات پیشگیرانه اتخاذی را به اطلاع مقامات پیش‌بینی شده در شماره ۲ ماده‌ی ۲-۱۶۵ خواهد رساند. این موضوع در زمینه آلودگی هوا می‌تواند شامل اقداماتی نظیر تعطیل، تخریب و انتقال اماکن آلاینده، اصلاح سیستم‌های تهویه و پخش آلاینده‌ها و … گردد. برای مثال، شخصی که برای اضرار همسایه با ایجاد شومینه غیر متعارف باعث انتشار دود و بو به ملک همسایه می‌شود در این فرض مالک شومینه در برابر خسارات و مزاحمت‌های وارده بر همسایه مسئولیت قهری دارد و ممکن است محکوم به جبران خسارت از طریق بر چیدن شومینه گردد. در رویه قضایی فرانسه در یک مورد مالک خانه‌ای که از بخاری خانه وی به طرف پنجره همسایه دود منتشر می‌نمود به بلندتر کردن لوله بخاری یا مناسب نمودن آن بر اساس ماده ۱۸ حکم ۲۲ اکتبر ۱۹۶۹ مربوط به رعایت استاندارد و نحوه نصب لوله‌های بخاری محکوم گردید.[۱۷۷]
ج- جبران نقدی خسارت
در اغلب موارد بدلیل شکل و ماهیت خسارت وارده امکان جبران خسارات عینی آلودگی هوا وجود ندارد و امروزه شایع‌ترین روش جبران خسارات، جبران نقدی آنهاست که از طریق پرداخت مبلغی از ناحیه شخص مسئول آلودگی به شخص زیاندیده صورت می‌گیرد. اصولاً پرداخت خسارات نقدی ناشی از امکان تقویم آن به پول است. همین امر باعث شده است که در خصوص مبانی، رژیم حقوقی و نحوه تقویم و ارزیابی خسارات در حوزه محیط زیست و خسارات ناشی از آلودگی اختلافات و بحث‌های گوناگونی مطرح شود.[۱۷۸] همین مساله در خصوص خسارات ناشی از آلودگی هوا به دلیل ویژگی‌های خاص خسارات از جمله عمومی بودن کالای زیست محیطی، عدم ورود در بازار و غیر مستقیم بودن خسارات، با شدت بیشتری مطرح است. با این حال برخی از اقتصاد دانان با ارائه مدل‌های مختلف سعی در تخمین میزان خسارات آلودگی هوا جهت جبران موقتی خسارات نموده‌اند.[۱۷۹]
د – تعهد به عدم آلودگی
امروزه با گسترش تخریب محیط زیست و توجه ویژه دولت‌ها به حفاظت از آن قیود و شروط مربوط به رعایت اصول زیست محیطی در برخی از قراردادهای عمده و قراردادهایی که در آنها احتمال تخریب محیط زیست و آلودگی هوا می‌رود گنجانده می‌شود و با عنوان «تعهدات زیست محیطی» طرف قرارداد شناخته می‌شوند. در قراردادهای «بی‌اوتی» (ساخت، بهره‌برداری و واگذاری) ((BOT: Build, Operate, Transfer که در ایران در وزارتخانه‌های نفت، نیرو و وزارت راه و ترابری رایج می‌باشد شروط زیست محیطی و لزوم رعایت آنها از جمله تعهدات کنسرسیوم است و شروط مربوط به حفظ محیط زیست از شروط رایج این قراردادها بوده که مطابق آن کنسرسیوم موظف به رعایت اصول محیط زیست می‌باشند و در صورتی که از عمل وی به محیط زیست، اشخاص و اموال، خسارت زیست محیطی وارد گردد، مکلف به جبران خسارات وارده به اشخاص و اموال است و تخلف گسترده این تعهدات می‌تواند یکی از دلائل فسخ قرارداد محسوب شود.[۱۸۰] در همین زمینه و در یک مورد در فرانسه پیمانکاران به علت بی‌نظمی حاصل از نصب لوله‌های بخاری مسئول شناخته شده‌اند.[۱۸۱] علاوه بر این، تعهدات مربوط به رعایت شرایط و ضوابط زیست محیطی از جمله عدم ایجاد آلودگی در مواد ۲۷-۴۱۱ کد روستایی نسبت به مستأجرانی که از زمین بهره‌برداری می‌نمایند، پیش‌بینی شده است. همچنین، در قراردادهای اکتشاف نفت در سواحل و در خشکی نیز یکی از مواردی که به مثابه یک تعهد زیست محیطی بر پیمانکاران بار می‌شود، عدم ایجاد آلودگی‌های آب، هوا و خاک و دفع پسماندها است.
گفتاردوم- موانع و چالش‌های مسئولیت مدنی در حوزه آلودگی‌های جوی
از یک طرف به علت ویژگی‌های خاص آلودگی‌های جوی از جمله مرز گذر بودن، تدریجی بودن و منابع متعدد و از طرف دیگر به علت دشواری‌هایی که در اثبات مسئولیت مدنی آلوده کننده وجود دارد ما با چالش‌های جدی مواجه هستیم. در ذیل به مهم‌ترین این مشکلات اشاره می‌شود:
بنداول- دشواری اثبات رابطه سببیت
در زمینه آلودگی هوا احراز رابطه سببیت میان خسارات وارده و فعل زیانبار دشوارترین رکن در اثبات مسئولیت مدنی شخص آلوده کننده محسوب می‌گردد. بر اساس این رکن اگر نتوان میان عامل ورود ضرر و فعل زیانبار رابطه سببیت برقرار نمود، نمی‌توان حکم به مسئولیت شخص آلوده کننده داد. این بحث بویژه در مواردی که در آنها تقصیر شرط ایجاد مسئولیت نیست اهمیت ویژه‌ای دارد. مطابق اصول مسئولیت مدنی صرف وقوع خسارات کافی برای اقامه دعوای مسئولیت علیه خوانده کافی نیست بلکه باید بین دو عامل ضرر و فعل زیانبار رابطه سببیت وجود داشته باشد.[۱۸۲]
بر اساس این اصل باید بین خسارات ناشی از آلودگی و فعل زیانبار رابطه سببیت وجود داشته باشد و در صورتی که نتوان ثابت کرد که خسارات وارده ناشی از آلودگی هواست امکان اقامه دعوا علیه شخص مسئول آلودگی وجود نخواهد داشت. این اصل در خصوص کلیه دعاوی مسئولیت مدنی حاکم است و مختص آلودگی هوا نیست. اما این شرط در زمینه آلودگی هوا با شدت بیشتری مطرح است و در غالب موارد به علت عدم امکان اثبات و احراز رابطه سببیت بین آلودگی هوا و خسارات وارده امکان اقامه دعوا و اثبات مسئولیت مدنی شخص و در نهایت اعمال ضمانت‌های مدنی در این حوزه منتفی می‌شود. پررنگ بودن این مشکل در زمینه خسارات ناشی از آلودگی هوا نیز ناشی از ویژگی‌ها و اوصاف خاص این قسم از آلودگی نظیر غیر مستقیم بودن خسارات، منابع متعدد آلودگی، فرامرزی بودن و دخیل بودن عوامل دیگر در جریان ورود خسارت است. در فرانسه و در قضیه مربوط به پرونده انفجار یک کارخانه تولید مواد شیمیایی که باعث ورود آسیب به «پرورش دهندگان زنبور عسل» (Apiculteur) و مرگ و میر زنبورها به علت تغذیه از گل‌های سمی شده بود دادگاه در این زمینه مسئولیت مدنی این کارخانه در برابر پرورش دهندگان زنبور عسل اطراف کارخانه چنین استدلال نمود که مرگ زنبوران عسل نمی‌تواند مستقیماً مربوط به سمی بودن گل‌ها باشد و این قسمت از خواسته خواهان‌ها را رد نمود.[۱۸۳] در واقع، در مورد فوق هر چند مرگ و میر زنبوران عسل به صورت غیر مستقیم ناشی از مسمومیت گل‌ها بوده ولی به علت عدم امکان احراز رابطه مستقیم سببیت، دادگاه این قسمت از خواسته زنبورداران را علیه کارخانه مواد شیمیایی رد نموده است.
الف- تعدد اسباب در خسارات ناشی از آلودگی
مشکل دیگر در این زمینه مربوط به «تعدد اسباب» در بروز خسارات آلودگی هواست به این معنا که در غالب دعاوی مربوط به خسارات ناشی از آلودگی‌های جوی صرفاً آلودگی هوا سبب ورود خسارات نیست. بلکه در کنار آلودگی هوا اسباب دیگری نیز دخیل می‌باشند و خوانده می‌تواند با ارائه دفاع عدم ارتباط تام میان خسارات وارده و آلودگی هوا خود را از زیر بار مسئولیت برهاند و یا دست کم از تخفیف برخوردار باشد. چنانچه در ایران در قضیه کارخانه ونارچ[۱۸۴] مربوط به ورود خسارات ناشی از گرد و غبار حاصل از کارخانه به مزارع و باغات اطراف خوانده با ارائه این دفاع که فعالیت کارخانه عامل اصلی ورود خسارات و خشکیدن باغات اطراف نیست، بلکه به علت عدم وجود آب در مزرعه مذکور که در اثر خشکسالی‌های مکرر بوجود‌آمده، درختان خشک گردیده‌اند و نه در اثر گرد و خاک سنگ‌شکن، سعی در معاف نمودن مسئولیت خود نموده و در نهایت در ارزیابی میزان خسارات وارده توسط کارشناسان موثر واقع گردیده است.[۱۸۵] در حقوق فرانسه، بعد از تصویب قانون اوت ۲۰۰۸ یکی از نوآوری‌های این قانون توجه به این وضعیت بود. ماده ۱۹ این قانون (ماده ۱۸-۱۶۲ کد محیط زیست فرانسه) با پیش‌بینی روش تقسیم خسارات، مقرر می داشت که «هر گاه خسارات وارده بر محیط زیست اسباب متعدد (Plusicurs causes). داشته باشد، هزینه تدابیر پیشگیرانه وجبرانی توسط مقام پیش‌بینی شده در بند ۲ ماده ۲-۱۶۵ میان متصدیان و شرکت کنندگان در امر ورود خسارت یا در ایجاد خطر خسارات قریب‌الوقوع، تقسیم خواهد شد».
ب- شدت مشکل در حوزه محیط زیست
در مواردی که خسارات ناشی از آلودگی هوا از یک منبع ناشی شده باشد این مشکل وجود ندارد. برای مثال اگر منبع آلودگی کارخانه ذوب مس یا کارخانه سیمان باشد می‌توان منبع آلودگی و در نهایت شخص مسئول را تعیین نمود. اما در اغلب موارد آلودگی هوا و خساراتی که از آن ناشی می‌شود از منابع‌آلاینده‌های متعدد صادر می‌شوند و امکان تعیین دقیق منبع و در نهایت شخص مسئول آلودگی وجود ندارد. این مشکل را در مسئولیت مدنی زیست محیطی تحت عنوان «آلودگی با منابع متعدد»[۱۸۶] یاد نموده‌اند.[۱۸۷] در این فرض گفته می‌شود اشخاص مسئول غیر قابل احصاء و تعیین هستند. ماده ۱۸-۱۶۲ کد محیط زیست فرانسه در این خصوص مقرر می‌دارد «هر گاه خسارات وارده بر محیط زیست اسباب متعدد(Plusieurs causes) داشته باشد، هزینه تدابیر پیشگیرانه و جبرانی توسط مقام پیش‌بینی شده در بند ۲ ماده ۲-۱۶۵ میان بهره‌برداران و شرکت کنندگان در امر ورود خسارت یا در ایجاد خطر خسارات قریب‌الوقوع، تقسیم خواهد شد.»
ج- مشکلات مربوط به تعیین شخص مسئول
بنابراین با توجه به موضوع فوق و اصول مسئولیت مدنی، به طریق اولی امکان رجوع به شخص آلوده کننده منتفی خواهد. برای مثال، در خصوص خسارات ناشی از آلودگی هوای یک شهر و خسارات غیر مستقیم بر آمده از آن که ناشی از تردد هزاران وسیله نقلیه موتوری می‌باشد چگونه می‌توان به طور دقیق تعیین نمود که اشخاص مسئول چه کسانی هستند و سهم هر یک در ورود خسارات به چه میزانی است.
در هر صورت، وجود «آلوده کنندگان متعدد»( Multiple polluters) در بروز خسارات ناشی از آلودگی‌هوا و مشکلات مربوط به تعیین شخص مسئول و میزان دقیق خسارات وارده اجتناب‌ناپذیر است.
د-تدریجی بودن و خسارات پنهان
بر خلاف سایر خسارات، ظهور غالب خسارات زیست محیطی به ویژه خسارات ناشی از آلودگی هوا در طول زمان خاصی بروز پیدا می‌کند و در بسیاری از موارد خسارات وارده «پنهان» می‌باشند. برای نمونه بیماری‌های تنفسی در اثر آلودگی هوا در یک زمان طولانی اتفاق افتاده و حتی در خصوص خسارات ناشی از حوادث آلودگی نظیر حادثه بوپال و چرنوبیل نیز پدیداری میزان واقعی خسارات نیازمند گذشت زمان طولانی است. لذا این ویژگی خسارات ناشی از آلودگی هوا باعث ظهور مشکل حقوقی «ارزیابی میزان خسارات» وارد شده است به گونه‌ای که نمی‌توان دقیقاً و دفعتاً میزان خسارات ناشی از آلودگی هوا را تعیین نمود.
فصل سوم:
جایگاه حمایت از محیط زیست در آموزه های اسلام
فصل سوم- جایگاه حمایت از محیط زیست در آموزه های اسلام
تحولات اجتماعی و صنعتی در جوامع مختلف، دگرگونی ها و مسائل جدیدی را در پی داشته و مباحث جدیدی را برانگیخته و حتی دسته جدیدی از جرائم را مطرح نموده است؛ که در این راستا، می توان از جرائم زیست محیطی به عنوان یکی از اشکال نوین بزهکاری یاد کرد.
اگر چه بشر از ابتدا به اهمیت و احترام محیط زیست توجه داشته است اما با پیشرفت علم و فناوری، انسان طبیعت را مقهور خویش ساخت و با تغییری بنیادین در نگرش به محیط زیست، راه تسلط و بهره کشی روز افزون از طبیعت هموار گردید. پس از انقلاب صنعتی و با بروز مشکلات و معضلاتی که معلول استفاده از تکنولوژی است؛ محیط زیست به طور گسترده ای مورد توجه واقع شد؛ تا آنجا که حفاظت از محیط زیست و جلوگیری از آلودگی آن یکی از مهمترین مسائل اواخر قرن بیستم به شمار می آید.
اما نکته قابل تأمل و پرسش اصلی اینکه؛ حمایت از محیط زیست در نگرش دینی و آموزه های اسلام از چه جایگاهی برخوردار است؟
عصر معاصر و به طور مشخص دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را باید آغاز دوره ی بیداری و آگاهی گسترده و جهانی در زمینه ی محیط زیست دانست؛ به طوری که دیگر به هیچ وجه نمی توان مسائل زیست محیطی را نادیده انگاشت. بشر پس از طی سه دوره تعامل با محیط زیست در جوامع شکارچی، جوامع کشاورزی و به طور خاص با انقلاب صنعتی که منشا بسیاری از دگرگونی ها در علم و تولید و اختراعات و اکتشافات مختلف است. همراه با انقلاب صنعتی که از حدود سال ۱۷۶۰ میلادی به تدریج آغاز گردید؛ انقلاب های فرهنگی ـ اجتماعی نیز به وجود آمد [۱۸۸]. پس از کشف طبیعت در این مرحله، مفهوم جدید دگرگون ساختن طبیعت برای کسب انرژی از آن و تبدیل صورتی از انرژی به صورتی دیگر، مهم ترین وسیله پیشرفت علم شد [۱۸۹].در پی انقلاب صنعتی یک انقلاب اجتماعی نیز شکل گرفت و مفاهیمی همچون برابری اجتماعی، برابری حقوق و برابری معنوی را برقرار ساخت و طی یک تغییر نگرشی بنیادین، انسانی که تا مدتی پیش تنها ساکن زمین و جزئی از طبیعت بود در این دوره خود را مالک و حاکم بر زمین پنداشت و راه پیشرفت و پیروزی را در غلبه و تسلط بر جهان دانست اگر چه این طریق، تخریب و نابودی بخش هایی از محیط زیست را به دنبال داشته باشد. پس از تخریب و نابودی گسترده محیط زیست، عصر آگاهی در زمینه ی محیط زیست فرا رسید سر فصل این آگاهی گسترده و جهانی، اندیشه همراهی با طبیعت و در نظر گرفتن ظرفیت های آن به جای غلبه و سیطره محض بر طبیعت است. نسل حاضر به دنبال رفع معضلات زیست محیطی با مدیریت و برنامه ریزی، حمایت قانونی و به طور کلی جایگزینی تکنولوژی و صنایع پاک زیست محیطی به جای تکنولوژی آلاینده و مخرب و همچنین حفاظت خردمندانه از محیط زیست می باشد.
امروزه مسائل زیست محیطی مورد توجه اقشار مختلف، به خصوص فلاسفه، دانشمندان و سیاستمداران است. اغلب شرکت های معتبر در کشورهای پیشرفته نیز توجه به مسائل زیست محیطی را جزئی اصلی از برنامه و مدیریت استراتژیک خود به حساب می آورند. در حال حاضر این عقیده ایجاد شده که پس از انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی، اکنون جامعه بشری به«انقلاب محیط زیست» نیازمند است [۱۹۰]. و به نظر میرسد برای اولین بار، محیط زیست به عنوان محور سیاست جهانی مورد توجه قرار گرفته است [۱۹۱]. در همین راستا انجمن ها و گروه ها و سازمان های طرفدار محیط زیست؛ موسوم به سبزها یا احزاب تحت عنوان «صلح سبز»[۱۹۲] ، به طور گسترده فعالیت می کنند تا توجه مردم جهان را بیش از پیش به واقعیات زیست محیطی و لزوم حمایت از آن در جهت حفظ و استمرار نسل بشر و دیگر موجودات و منابع طبیعی موجود جهان، جلب کنند.
کوتاه سخن اینکه، معضلات زیست محیطی ـ که عمدتاً دستاورد جوامع صنعتی و رشد تکنولوژی است ـ با طیف گسترده ای از مسائل همراه است از انواع آلودگی ها گرفته تا تخریب مرتع، جنگل و نابود گونه های گیاهی و جانوری (به خصوص گونه های نادر و در حال انقراض) فرسایش خاک، رشد جمعیت انسانی و…؛ و این نیست مگر به علت پیوستگی و درهم تنیدگی چرخه های حیات. بر شبکه حیات همبستگی و هماهنگی حکیمانه ای حاکم است؛ به طوری که در این مجموعه هر جزء نقش و تأثیر خاص خود را دارد. لذا نباید بیش از توان و ظرفیت موجود، تعادل این مجموعه را به هم زد؛ چرا که در غیر اینصورت عواقب ناگوار و جبران ناپذیر این زیاده خواهی، افزون طلبی و فساد دامنگیر همه خواهد شد[۱۹۳].علاوه بر این مسائل زیست محیطی، دارای ویژگی ها و ابعاد متنوع و گوناگونی بوده و نیازمند مطالعات و همکاری های میان رشته ای است. محیط زیست با علوم مختلفی مانند اقتصاد، پزشکی، روان شناسی، جامعه شناسی، زیست شناسی و جغرافیا ارتباط پیدا می کند. بر همین اساس امروزه رشته های مرتبط با محیط زیست در حال گسترش اند؛ رشته هایی نظیر: شیمی محیط زیست، اقتصاد محیط زیست و مهندسی محیط زیست. حقوق نیز به عنوان ضابطه و ابزاری برای برقراری نظم، امنیت و آسایش اجتماع در راستای انجام رسالت خود، پیوند و رابطه ای محکم و رو به گسترش با محیط زیست برقرار نموده و نقش مهمی در حمایت و حفاظت از محیط زیست بر عهده گرفته است. در این راستا، پاسخ به عوامل تهدید کننده ی محیط زیست و جرائم زیست محیطی به یک نگرش جامع و سیاست مؤثر و منسجم و همچنین فرهنگ سازی قوی نیاز دارد.
علاوه بر اینکه نگرش وآموزه های دینی می تواند نقش مهم و بنیادینی در ارائه ی بینش صحیح در تبیین جایگاه محیط زیست و وظیفه انسان در قبال آن ایفا نماید، نظام حقوقی اسلام و موازین اسلامی جزئی از فرهنگ ما و زیربنای حقوق کشور ایران و جهان اسلام است؛ لذا برآنیم تا در این مجال به اختصار جایگاه حمایت از محیط زیست در آموزه های اسلام را موضوع بحث قرار دهیم.
گفتار اول- مفهوم محیط زیست درآموزه های اسلامی
اصولا ارائه تعریف جامع و مانع واژگان و مفاهیم، کار دشواری است.«محیط زیست» (Green peac) در معنایی که امروزه به کار می رود؛ در بسیاری از زبان ها، اصطلاحی نو و تازه است. کاربرد آن در زبان فرانسه به قرن دوازدهم باز می گردد [۱۹۴]. این اصطلاح از آغاز دهه ۱۳۶۰ کاربردی مستمر و مؤثر پیدا کرده و در خلال همین دهه کلمات جدیدی برای بیان این مفهوم در زبان های مختلف مورد استفاده قرار گرفته.[۱۹۵]این امر نشان از سابقه تقریبا ۳۰ ساله توجه بخش عظیمی از جهان، به طور همزمان، نسبت به پدیده ای تازه است که پیش روی جهان مدرن قرار دارد[۱۹۶].
بعضی از نویسندگان در مورد ارائه مفهومی دقیق از محیط زیست و امکان ارائه تعریفی جامع، حقوقی و واحد از آن، اظهار تردید نموده اند[۱۹۷] . مفهوم محیط زیست نیز در کشورهای مختلف با توجه به اهمیتی که هر کشور برای عناصر مشخص زیست محیطی قائل است می تواند متفاوت باشد؛ به عنوان مثال در یک کشور حمایت از آبهای دریایی و مسأله صید از اهمیت خاصی برخوردار است و محیط زیست با این رویکرد و بر اساس محیط زیست دریایی تعریف می شود و در کشور دیگر حمایت از جنگل ها و مراتع حائز اهمیت می باشد، لذا با تأکید بر عنصر جنگل و مرتع، محیط زیست تعریف می گردد. با این وجود در حقوق ایران تعریف دقیقی از محیط زیست صورت نگرفته است.
مفهوم لغوی واژه Environment، محیط، احاطه کننده اطراف و دور و بر می باشد. که اصطلاحاً Environment The برای بیان مفهوم محیط زیست به کار گرفته شده است[۱۹۸] در فرهنگ ما واژه طبیعت به این مفهوم نزدیک است با این تفاوت که طبیعت تنها ناظر به هر چیزی است که دست بشر در ایجاد آن دخالت نکرده باشد[۱۹۹] . در واقع اصطلاحات محیط زیست با اصطلاح بیوسفر (زیست کره) کاملا مرتبط می باشد؛ بیوسفر یا لایه حیاتی که «یونسکو»( UNESCO) خصوصاً آنرا به کار می برد با یکی از وسیع ترین تعاریف محیط زیست مطابقت دارد و محیط زیست اصلی انسان را تشکیل می دهد و عبارت است از محیط زندگی بشر یا آن بخش از جهان که بنا به دانش کنونی بشر همه حیات در آن جریان دارد[۲۰۰].
برای ارائه تعریف انسان محوری از محیط زیست، می توان گفت:
«محیط زیست، به تمامی محیطی اطلاق می شود که نسل انسان به طور مستقیم و غیرمستقیم به آن وابسته است و زندگی و فعالیت های او در ارتباط با آن قرار دارد»[۲۰۱] . و به زبان ساده محیط زیست عبارت است از «هوا، آب، خاک، گیاه، جنگل، بیشه، مرتع، دریا، دریاچه، رودخانه، چشمه، آبزیان، حیوانات، کوه، دشت، جلگه، کویر، شهر و یا ده شامل کوچه، خیابان، ساختمان (اعم از تاریخی و عادی و کارخانه) و غیره»[۲۰۲]
همچنین در تعریف محیط زیست آمده است که «محیط زیست عبارت است از محیطی که فرایند حیات را فراگرفته و با آن برهم کنش دارد. محیط زیست، از طبیعت، جوامع انسانی و نیز فضاهایی که با فکر و به دست انسان ساخته شده اند تشکیل یافته است و کل فضای زیستی کره زمین، یعنی زیست کره (بیوسفر)، را فرا می گیرد»[۲۰۳] .
در نهایت با توجه به تعریف حقوقی و نسبتا جامع مورد استفاده در کنوانسیون مسئولیت مدنی خسارات ناشی از اعمال خطرناک در محیط زیست، مصوب شورای اروپا، محیط زیست به طور کلی شامل موارد زیر می شود[۲۰۴] :
۱ـ منابع طبیعی اعم از تجدیدپذیر و غیر قابل تجدید، مانند: هوا، آب، خاک و کلیه جانوران و گیاهان و تأثیر متقابل این عوامل بر یکدیگر.
۲ـ اموال و دارایی هایی که جزء میراث فرهنگی می باشند.
۳ـ مناظر و چشم اندازهای ویژه.
بند اول- دین و حمایت از محیط زیست در جهان معاصر
با نگاهی گذرا به تاریخ ادیان، احترام فراوان و حتی گاهی سرسپردگی و پرستش مظاهر طبیعت در ادوار مختلف، به روشنی مشاهده می شود. از حدود سی سال پیش با اوج گیری معضلات و مباحث زیست محیطی و احساس نیاز به تقویت عوامل فرهنگی به عنوان ابزاری کارآمد، بحث های مربوط به دین و محیط زیست در محافل علمی و تخصصی مورد توجه قرار گرفت و در کنار اقدامات و حمایت های حقوقی مطرح گردید.در این خصوص کنفرانس های متعددی جهت حل بحران های زیست محیطی با مشارکت و تقویت فرهنگی دینی برگزار گردیده است. از جمله این تلاش ها می توان به کنفرانس بین المللی مسکو(۱۹۹۰ م) با موضوع حل بحران های زیست محیطی از طریق پیوند علم و دین[۲۰۵]و همچنین کنفرانس های دانشگاه هاروارد بین سال های (۱۹۹۶ تا۱۹۹۸) و سه کنفرانس آکادامی هنرها وعلوم کمبریج، سازمان ملل و موزه تاریخ طبیعی در نیویورک که به جمع بندی نتایج ده کنفرانس هاروارد می پردازد، اشاره نمود. در تهران نیز کنفرانس بین المللی با عنوان «دین و دنیای معاصر» برگزار گردید و علمای ادیان مختلف به طرح پاره ای از دیدگاه های مربوط به محیط زیست و اخلاق زیست محیطی پرداختند و نقش ادیان در رابطه با این موضوع را مورد بررسی قرار دادند[۲۰۶] . در کشور ما علاوه بر صبغه فرهنگی، آموزه های دینی، پایه و اساس حقوق را تشکیل می دهد و موازین اسلامی زیربنا و مبنای نظام حقوقی می باشد و به موجب اصل چهارم قانون اساسی، کلیه ی قوانین و مقررات باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است از این رو نگرش نسبت به محیط زیست از منظر آیات قرآن و آموزه های اسلام به عنوان مبنای حقوقی و فرهنگی حائز اهمیت خواهد بود.
بند دوم-فقه شیعه و تحول در مبانی مسئولیت مدنی زیست محیطی
الف- اهمیت محیط زیست در فقه وحقوق امامیه
در آموزه‌های اسلامی به طور عام و در نزد امامیه به طور خاص، عناصر طبیعت اعم از آب، هوا، خاک، درختان، گیاهان و جانوارن جایگاه و ارزشی ویژه دارند که بیشتر ناشی از وحدت عناصر جهان و ریشه در جهان‌بینی توحیدی دارد. [۲۰۷]. طبیعت و محیط زیست در عین حال که در اختیار انسان به عنوان خلیفه الهی قرار دارد، به عنوان نشانه‌ای از قدرت و عظمت الهی توصیف شده است که این «خلیفه» را آن گونه که شایسته اوست متعهد به حفظ و حراست از آن نیز می‌کند (Dalil Boubkeur, 2001: 3-8). در واقع محیط زیست در اسلام «امانتی» است که به انسان سپرده شده است تا از آن به نحو مناسب بهره جوید (Naser, 1968: 96). در نزد امامیه مسئولیت انسان نسبت به محیط زیست را می‌توان فوق و فعل معصومین و فقیهان متقدم و متأخر مشاهده نمود.. در نظر برخی از فقیهان شیعه عناصر محیط زیست اعم از آبهای عمومی، هوا، خاک، نور آفتاب از مشترکات هستند و آلوده کردن آن ممنوع است. شماری دیگر از فقیهان هوا و فضا را از مباحات بر شمرده‌اند ولی هر دو گروه آلوده کردن و استفاده نابجا از آنها را روا نمی‌دانند (همان). از جمله اصول و قواعدی که در آراء فقهای شیعه در خصوص محیط زیست می‌توان دید می‌توان به «نهی فساد در زمین»، «لزوم حفظ نسل»، «قاعده لا ضرر»، «احترام به اموال»، «لزوم رعایت بهداشت فردی» اشاره کرد .[۲۰۸]
ب- اهمیت محیط زیست در فقه امامیه
نظام حقوقی مسئولیت مدنی زیست محیطی بدون توجه به ویژگی های خاص این خسارات وهمچنین اهمیت این حوزه ازمبانی ضعیف تبعیت می کند.اهمیت محیط زیست درفقه امامیه ابتدا به ضرورت تحول درمبانی نظری حفاظت حقوقی ازمحیط زیست پرداخته وسپس ضمن ارائه نظریات روز حقوقی ،به دنبال بازشناسی وارائه نظزیه فقه امامیه وحقوقدانان وتحلیل دکترین مطلوب جهت ازحمایت زیست خواهیم بود.فرض اساسی براین مبنا استواراست که میتوان با واکاوی آموزه های فقهی وحقوقی به نظریه احترام اول دست یافت .
پ- اهمیت محیط زیست در احادیث و روایات
حضرت امام علی (ع) به گونه‌ای تکان دهنده یادآور مسئولیت انسان در برابر آنچه که پیرامونش می‌گذرد، می‌باشد که: «از خدا بترسید درباره بندگان و شهرهای او زیرا که در قیامت مورد سوال واقع می‌شوید از همه چیز حتی در مورد اماکن و حیوانات».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ق.ظ ]




با این حال در وضع قانونی کنونی نمی­ توان قائل به برابری غائی حقوق زوجین بود چرا که قانونگذار بسیاری از نهادهای مربوط به برابری مستقیم حقوق را نیز در قوانین وضع نموده است.
مزیت عمده برابری غایی، امکان تخصیص بهینه منابع در خانواده است. از آنجا که زوجه تکلیف مالی کمتری دارد و در طول زندگی مشترک هزینه­ های خود را تأمین شده می­یابد، می ­تواند به نحو تخصصی به وظایف خانه­داری و مادری بپردازد و در برابر، مرد که در طول تاریخ و به دلایل زیست شناختی توان فعالیت اقتصادی بیش­تری دارد.[۷۲۷]

نتایج و پیشنهادات

در اصطلاح فقهی و حقوقی، مهر به معنای مالی است که معمولا زوج به زوجه در عقد نکاح میپردازد یا به نفع زوجه بر ذمه زوج مستقر می­ شود. این تعریف، مهر المثل را در بر نمیگیرد ولی احادیثی که ماهیت مهر را بیان نموده است، تعریف اخیر را تقویت می­ شود. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مهر چیزی است که مردم بر آن تراضی می­نمایند …»
زوجین پس از نزدیکی نیز می­توانند بر میزان مهر تراضی نمایند و قسمت اخیر ماده ۱۰۸۷ ق.م. دلالت بر زوال چنین حقی ندارد.
قانون مدنی تفویض مهر را در ماده ۱۰۸۹ به رسمیت شناخته است ولی قسمت اول ماده ۱۰۸۹ با دقت تنظیم نشده است چرا که اختیار تعیین مهر، قابل تفویض به زوجه نیز می­باشد و تنها تفاوت آن با تفویض به زوج یا شخص در این است که در صورت تفویض، زوجه «نمی­تواند بیش از مهرالمثل را معین نماید» (ماده ۱۰۹۰ ق.م.) بنابر این بهتر بود در قسمت اول ماده ۱۰۸۹ ق.م. بیان می­داشت: «ممکن است اختیار تعیین مهر به یکی از زوجین یا شخص ثالثی داده شود…»
میزان مهرالمفوضه با توجه به شخص تعیین کننده متفاوت است. چنانچه زوج یا شخص ثالثی اختیار داشته باشند، به هر میزان که اراده نمایند نافذ است و چنانچه به زوجه چنین اختیاری تفویض گردد، نمی­تواند بیش از مهرالمثل تعیین نماید. این ترتیب از نگاه عقل متعارف عادلانه نیست. اگر اساس و مبنای تحدید اختیار زوجه محافظت از زوج در برابر تعهد بیش از حد متعارف است، چرا از زوجه چنین حمایتی صورت نمی­پذیرد و اگر اصل بر آزادی اراده فرد مختار است، چرا زوجه از چنین اصلی مستثنا شده است؟ بررسی روایات نشان می­دهد که مرد نیز نمی­تواند در صورت تفویض، کم تر از مهر المثل را تعیین نماید.
ماده ۱۰۹۰ ق.م. بیان می­دارد: «اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود، زن نمی­تواند بیش از مهرالمثل را معین نماید». این حکم نادر بر خلاف نظر اجماعی فقها و دلالت روشن روایات مربوط است. روایاتی که در این موضوع نقل شده، حاکی از آن است که در فرض تفویض تعیین مهر به زوجه، او نمی­تواند بیش از مهر السنه برای خود تعیین نماید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ماده ۱۰۸۷ ق.م. بیان می­دارد: «اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد، نکاح صحیح است و طرفین می­توانند بعد از عقد مهر را به تراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آنها نزدیکی واقع شود، زوجه مستحق مهر المثل خواهد». با این وصف، چنانچه پس از نزدیکی نیز زوجین بر میزان مهر تراضی نمایند، تراضی ایشان مقدم است. از منظر حقوقی، ماده ۱۰۸۷ در مقام بیان استحقاق زوجه نسبت به مهر المثل است و قسمت اخیر ماده ۱۰۸۷ ق.م. دلالتی بر انحصار حق زوجه در مهر المثل ندارد.
در پاسخ به این سوال که آیا در وضعیت بطلان مهر، تعلق مهر المثل به زوجه منوط به نزدیکی است؟، پاسخ های متفاوتی ارائه شده است. در این باره به نظر می­رسد چنانچه مهر المثل را بدل مهر المسمی بدانیم، منطقاً احکام مهر المسمی بر آن مترتب می­گردد و جنبه قراردادی یا شبه قراردادی خواهد داشت. اما اگر مهر المثل جبران خسارت نزدیکی باشد، جنبه غیر قراردادی به خود می­گیرد و زوجه صرفاً پس از نزدیکی، حق مطالبه آن را خواهد داشت چرا که یکی از شرایط مطالبه حق و اقامه دعوا، منجز شدن حق است. واقعیت آن است که مهر المثل بیش­تر جنبه جبران خسارت و ماهیت غیرقراردادی دارد و لذا مشهور فقها آن را ناشی از نزدیکی می­دانند نه صرف نکاح.
سوالی که در خصوص تعیین مهر المثل مطرح می­ شود آن است که ملاک تعیین مهر المثل زوجه چه زمانی است؟ چنانچه مهر المثل ناشی از وطی به شبهه یا عقد باطل باشد، تردیدی نیست که اوضاع و احوال زن در زمان نزدیکی سنجیده می­ شود اما چنانچه ناشی از عدم تعیین مهر باشد، چه زمانی برای مقایسه زوجه با امثال وی در نظر گرفته می­ شود؟ به نظر می­رسد معیار تعیین مهر المثل، زمان نزدیکی است چرا که منشأ وجوب مهر المثل نزدیکی است و همانطور که پیش از این معروض گردید، مبنای حقوقی استقرار مهر المثل بر ذمه شوهر، قاعده منع استفاده بلاجهت می­باشد. روشن است که تا پیش از نزدیکی استفاده­ای از بضع صورت نگرفته و جریان قاعده مزبور سالبه به انتفاء موضوع میگردد.
از منظر فقهی و حقوقی، عده­ای مهر را عوض سلطنت بر زوجه و اکثر فقها و حقوقدانان عوض کامیابی جنسی از زن (بضع)، می­دانند. مبنای این تلقی از مهر، معاوضی یا شبه معاوضی دانستن عقد نکاح است. عمده دلایل ایشان، آیاتی از قرآن است که از مهر با عنوان «اجر» یاد می­ شود. اما «اجر» در ادبیات قرآنی دلالت بر معاوضه ندارد بلکه به معنای پاداش اخروی و نابرابر است.
برخی از مفسرین و حقوقدانان، مهر را الزامی یک طرفه و هدیه­ای برای زن میدانند. مفسران به قید، «نحله» در آیه صداق استناد می­نمایند و حقوقدانان نیز به قابل تملک نبودن زن اشاره نموده ­اند. به نظر می­رسد هیچ یک از این دلایل در موضوع بحث دلالت کافی ندارد.
برای تشخیص ماهیت حقوقی یک عمل حقوقی باید به اراده نوعی انشاء کنندگان آن عمل نظر داشت. به نظر می­رسد نکاح یک عمل حقوقی ساده نیست که طرفین آن، همه آثار آن را تصور و اراده نمایند بلکه در اثر نکاح، وضعیتی قانونی پدید می ­آید و آثار نکاح -از جمله الزام به مهر- از آن وضعیت ناشی می­ شود. بنابر این مهر الزامی قانونی و یکطرفه است و قانون، برای حمایت از طرف ضعیف تر قرارداد، برخی آثار عقود معاوضی از جمله حق حبس را بر آن مترتب نموده است.
میزان مهر تابع اراده طرفین است. آیه قنطار (آیه ۲۰ سوره مبارکه نساء)، سنت و شهرت عظیم فقها دلایلی هستند که نامحدود بودن میزان مهر را تأیید می­نماید. در برابر، عده­ای مهر گزاف را به دلیل سفهی بودن و عده­ای دیگر به دلیل فقدان قدرت بر تسلیم مهر گزاف، نامعتبر می­پندارند. علاوه بر این، اکثر مردانی که مهر بسیار گزاف را می­پذیرند اراده جدی در ایفاء آن ندارند.
سفهی بودن عقد در صورتی موجب بطلان قرارداد می­ شود که یکی از شرایط اساسی صحت عقد را زائل نماید. در غیر این صورت، صرف احمقانه بودن یک قرارداد دلیل بر بطلان آن نیست.
قابلیت تسلیم نیز امری موضوعی است و برای صحت عقد، همین که موضوع عقد امکان تسلیم داشته باشد کافی است. به عبارت دیگر لازم نیست شخص متعهد قدرت بر تسلیم داشته باشد. همچنین فقدان اراده متعهد بر ایفاء موضوع تعهد موجب بطلان عقد نمی­گردد بلکه اراده متعهد بر انشاء عقد، شرط اساسی صحت معامله می­باشد.
بنابر این از منظر فقهی و حقوقی نمی­ توان مهر سنگین را غیر معتبر دانست بلکه شایسته است جامعه و خصوصاً جوانان را نسبت به عواقب تعهدات خود در عقد ازدواج آگاه نمود. بدین منظور شایسته است آموزش اجباری پیش از ازدواج شامل آموزش حقوقی نیز باشد.
مشهور فقها و بسیاری از حقوقدانان بر این نظر هستند که در صورت ابراء بیش از نیم مهر و طلاق پیش از نزدیکی، زن باید آن مقدار که بیش از نیم مهر می­باشد را مسترد نماید. توجیه این نظر آن است که از نظر حقوقی، ابراء مانند ایفاء تعهد یکی از اسباب سقوط تعهدات میباشد و از نظر تحلیلی بین ابراء و انتقال طلب فرق گذاشته نمی­ شود و در حقیقت ابراء مانند اتلاف است.
با این حال موضوع اتلاف، عین است و موضوع ابراء دین می­باشد. از طرف دیگر ابراء با ایفاء تعهد نیز قابل قیاس نیست. چه، ایفاء تعهد امری ایجابی است و با عمل مثبت واقع می­ شود در حالی که ابراء عملی سلبی و صرفاً از بین برنده و پاک کننده ذمه از دین می­باشد. علاوه بر این، ابراء عملی حقوقی است و برای تعیین مقتضای ذات عمل حقوقی باید به اراده نوعی اشخاص جامعه نسبت به آن عمل نظر افکند. هنگامی که شخصی دیگری را ابراء می­ کند، قصد فارغ نمودن ذمه دیگری از دینی را دارد. روشن است که هیچ کس از ابراء قصد ایجاد دین برای نفس خودش را نمینماید. بلکه موضوع آن صرفاً فراغت ذمه دیگری است. هنگامی که زوجه، ذمه زوج را بری مینماید، ذمه مدیون بری می­ شود نه این که به همان میزان از دین بر ذمه زوجه قرار گیرد و با یکدیگر تهاتر شود. پس بر فرض که میزان دین ابراء شده بیش از میزان دین واقعی باشد، ذمه زوجه مشغول نمی­ شود.
بیش­ترین حقوقدانان از تعبیر «حق حبس» برای حق امتناع زوجه استفاده می­ کنند. با این حال فقهای امامیه از چنین عبارتی یا عبارت «احتباس» که مفید حق حبس می­باشد، استفاده نمی­کنند. به نظر می­رسد عبارت «حق امتناع» اصطلاح صحیح­تری برای اشاره به حق زوجه باشد
در پاسخ به این سوال که آیا زوجه صرفاً حق امتناع از تمکین خاص (نزدیکی جنسی) دارد یا در راستای اعمال حق خود می ­تواند به طور کلی از زوج دوری گزیند و نزد او حاضر نشود، رأی وحدت رویه شماره ۷۱۸ مورخ ۱۳/۲/۱۳۹۰، اعلام نمود که مراد از ماده ۱۰۸۵ ق.م. امتناع زوجه از همه وظایف زوجیت است. در برابر در فقه امامیه غالباً موضوع امتناع را تمکین خاص می­دانند. به نظر می­رسد، منظور ماده ۱۰۸۵ ق.م. تمکین خاص باشد.
پرسش دیگر این است که در صورت بطلان یا عدم تعیین مهر و یا در صورت تفویض مهر، زن حق امتناع خواهد داشت؟ به نظر می­رسد، حق امتناع را صرفاً در خصوص مهر المسمی می­توان پذیرفت.
یکی از مسائل چالش برانگیز حقوق ایران این است که آیا تقسیط مهر توسط دادگاه موجب زوال حق امتناع است؟ به نظر می­رسد تقسیط عبارت است از تأجیل دین به اجل های مختلف. بنابر این، مهری که تقسیط می­ شود، مهر مؤجل است و در برابر چنین مهری امکان امتناع نیست.
در خصوص ماده ۲۲ قانون حمایت خانواده، این پرسش قابل طرح است که آیا میزان صد و ده سکه تمام بهار آزادی نیز مشمول این حکم می­گردد یا این حکم ناظر به کم­تر از این میزان است؟ در مسأله حاضر، از مجموع قرائن بر می ­آید که یکصد و ده سکه بهار آزادی نیز مشمول این حکم می­باشد. هر چند از لحاظ ادبی بهتر بود ماده فوق با وضوح بیش­تری نگاشته می­شد.
پیشنهاد می­ شود مطالبه مهر از سوی دوشیزگان از شمول ماده ۲ ق.ن.ا.م.م. خارج شود؛ چرا که در این فرض، عموماً مطالبه مهر خلاف اخلاق حسنه است و رنگ و بوی سوء استفاده از حق دارد. همچنانکه الزام به تمکین زوجه پیش از عروسی را میتوان خلاف شرط ضمنی عرفی عدم تمکین دانست.
موضوع نفقه از منظر فقهی منحصر به برخی نیازهای زوجه باشد ولی مصادیق این نیازها منحصر نیست و تعیین مصداق با عرف است. این نیازها عبارت است از: الف) خوراک: از این نیاز با تعابیر مختلفی یاد شده است اما مصادیق آن تابع عرف است و لذا بر خلاف نظر برخی متقدمین، حد واجب اطعام زوجه، یک مد طعام نیست. ب) پوشاک. ج) زینت و بهداشت: به نظر می­رسد مصادیق آرایش و زینت و بهداشت در هر عصر و توسط عرف آن زمان معین می­ شود و تعیین آن از شأن فقیه و حقوقدان خارج باشد. د) سلامتی: بر اساس روایات، یکی از حقوق زن بر مرد، «راست نگه داشتن پشت» (اقامه صلب) زوجه است. بر همین اساس دارو و هزینه درمان نیز جزء نفقه است. ه) مسکن. و) تحصیلات درسی یا حرفه­ای زن و نیز تفریحات و مسافرت نیز چنانچه جزء نیازهای اصلی زوجه به حساب آید می­توان جزء تکالیف زوج نسبت به زوجه دانست.
ماده ۱۱۰۷ ق.م. را باید اینگونه توضیح داد که قسمت اول ماده ۱۱۰۷ ق.م. حداقل نفقه یعنی نیازهای بنیادین هر انسانی را در نظر داشته است و در قسمت بعد به معیار نسبی تعیین تفقه توجه می­نماید. گویی قسمت اول به خط فقر مطلق نزدیک است و قسمت دوم معیاری شخصی را اضافه می­نماید. فایده این روش این است که اگر مردی با زنی از خانواده مطلقاً فقیر ازدواج نمود باز هم باید نیازهای اولیه وی را تأمین نماید و در برابر چنانچه با زنی از خانواده مرفه ازدواج نمود نمی­تواند به حداقل نیازهای اولیه اکتفا نماید بلکه نیازهای متناسب با وی را باید تأمین کند.
در خصوص ضابطه تعیین نفقه، برخی فقها وضعیت مالی مرد را معیار میدانند و برخی وضعیت مالی زن را به عنوان ضابطه تعیین نفقه میشناسند. به نظر می­رسد مردی که با دختری مرفه­تر از خود ازدواج کند، به نحوی علیه خود اقدام کرده است ولذا باید به نتایج عمل خود پایبند باشد. چنانچه شوهر به دلیل اختلاف طبقاتی با خانواده همسرش به عسر و حرج بیافتد نتیجه اقدامی است که هنگام ازدواج نموده و قاعده عقلی و فقهی این است که هر کس بر نفس خود اقدام کند باید به نتایج آن پایبند باشد؛ «من اقدم علی نفسه فعلیه». ظاهراً هنگامی که وضع زوجه را معیار قرار می­دهیم، منظور وضعیت وی در خانه پدری بوده است و نحوه تأمین نفقه او پیش از ازدواج. وگرنه چنانچه وضعیت پس از ازدواج او را در نظر بگیریم مستلزم دور است. به این ترتیب که نفقه زوجه باید مطابق وضع شخصی اش تعیین شود و وضع شخصی او مطابق نفقه دریافتی از شوهرش.
حکم مندرج در ماده ۱۱۲۹ ق.م. (مبنی بر الزام زوج به طلاق در صورت عجز از پرداخت نفقه) هم از لحاظ مبانی استدلالی و هم از جهت رویکردهای اخلاقی باید اصلاح شود. حکم مزبور جنبه مجازات گونه دارد و برای مجازات مدنی اشخاص، باید سوء نیت ایشان احراز شود. ولی شخصی که در اثر ناگواری و گردش روزگار دچار فلاکت شده، چه سوء نیتی دارد؟ قاعده احتیاط در امر فروج و استصحاب مؤید این اصلاح قانونی است. از منظر روایی نیز، روایاتی که در آن دستور به جدایی داده شده، ناظر به عسر و حرج زوجه در اثر دریافت نکردن نفقه می­باشد نه صرف عجز از پرداخت نفقه. چه بسا شخصی از پرداخت نفقه عاجز باشد اما زوجه، خود توانایی گذران ایام خود را دارا است. بنابر این به نظر ما، حکم ماده ۱۱۲۹ را باید ناظر به صورتی دانست که منجر به عسر و حرج زوجه می­ شود.
به دلیل اطلاق ادله ناظر بر وجوب نفقه، علیرغم شهرت نظر اول، سببیت نکاح در نفقه ترجیح دارد و آغاز تعهد مرد به پرداخت نفقه از زمان انعقاد عقد نکاح می­باشد.
به نظر می­رسد در صورت عدم تمکین زن، ولو به عذر قانونی، مرد را نمی­ توان به سبب استنکاف از پرداخت نفقه مجازات نمود. با این حال، تبصره ماده ۵۳ ق.ح.خ ۱۳۹۱، حکم به مجازات چنین شخصی داده است. این حکم در ظاهر برای حمایت بیش­تر از زنان وضع شده است اما در نگاه کلان و بلند مدت، خسارت بیش­تری برای خانواده در پی خواهد داشت. چرا که ریسک حقوقی ازدواج را برای مردان افزایش می­دهد و موجب افزایش هزینه ازدواج خواهد شد که در جامعه نیمه سنتی، در نهایت زنان متضرر می­گردند. بنابر این بهتر است تبصره ماده ۵۳ ق.ح.خ. از این جهت اصلاح شود.
از منظر حقوقی صرف، اشتغال زوجه منافی حق او در دریافت نفقه نیست و تراضی ایشان بر استقلال کامل مالی زوجین نیز تأثیری در این حق ندارد. چرا که نفقه از قواعد آمره است و تراضی نقش زائل کننده در آن ندارد. البته اگر اشتغال زوجه مانع از ایفای وظایف همسری شود، یا اینکه زوج به درستی به اشتغال او رضایت ندهد، زن ناشزه محسوب خواهد شد.
برخی فقها و حقوقدانان علت و حکمت ارث نبردن زوجه از زوج مریض را در این میدانند که نکاح مریض رو به موت، در موضع اتهام است و نوعا از انجام چنین نکاحی، سوء نیت مرد و قصد اضرار به وراث برداشت می­ شود.
یکی دیگر از احتمالات در خصوص نکاح مریض آن است که مریض با توجه به آنکه قدرت کامجویی از زوجه ندارد، به نحو صوری و احتمالاً به قصد اضرار به ورثه، زنی را به نکاح خود در می ­آورد. بنابر این هنگام انعقاد نکاح، یکی از شرایط صحت عقد مانند قصد متعاقدین معیوب یا ناقص باشد. عده­ای نیز، بطلان را در احادیث وارد شده، بطلان نسبی می­دانند. بدان معنا که نکاح مریض از جهت برخی احکام مانند عده زوجه و ارث او باطل است و در خصوص سایر احکام نکاح صحیح می­باشد.
به نظر می­رسد تزلزل عقد نکاح از لحاظ لزوم و جواز آن، با طبیعت مستحکم این عقد سازگاری ندارد و اصل لزوم در نکاح شدت بیش­تری دارد. بنابر این نظریه اول با روح حاکم بر قواعد نکاح سازگار نیست. نظریه دوم، یعنی کاشفیت نزدیکی، مستلزم آن است که در صورت عدم نزدیکی زوجین، همبستر شدن آنها (بدون نزدیکی به معنای خاص) و نیز سایر رفتارهای معمول همسران دارای حرمت تکلیفی بوده است و از سویی زوج تکلیفی به انفاق نداشته است و … از این رو، نظریه بطلان نسبی، موجه تر از سایر نظرات باشد و با مدلول روایات تناسب بیش­تری دارد.
بسیاری از نویسندگان در پاسخ به سوال که چنانچه مردی در حال بیماری، زنی را عقد کند و در همان مرض، زن بمیرد، آیا مرد از او ارث می­برد؟ عدم توارث زن از شوهر مریض حکمی استثنائی است و حکم استثنایی را نمی­ توان تعمیم داد. همچنین روایات صادر شده در این خصوص صرفاً اشاره به ارث نبردن زن دارد لذا نمی­ توان این حکم استثنایی را به مرد تعمیم داد. به نظر می­رسد حکم استثنایی را در پرتو مبنای آن باید تفسیر نمود و نمی­ توان صرفاً به عموم حکم اولی و لزوم تفسیر مضیق حکم استثنایی اکتفا نمود. با توجه به این که حکم استثنایی عدم توارث از مریض مبتنی بر بطلان نکاح نسبت به توارث است، نمی­ توان توارث زوج از زوجه را تجویز نمود. علت این که در روایات مربوط، صرفا به ارث نبردن زوجه اشاره شده، آن است که در زمان صدور این روایات قدرت اقتصادی در دست مردان بوده و لذا غالباً مردان در مظان اتهام بوده ­اند. لذا می­توان روایات صادر شده را ناظر به مورد غالب دانست.
به نظر می­رسد با توجه به مبنای روشن ماده ۹۴۴ ق.م. و عبارت «اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد …» در صدر ماده فوق، ماده ۹۴۴ ق.م. ناظر به موردی است که طلاق با اراده شوهر صورت پذیرد و منصرف از جایی است که زوجه درخواست طلاق نموده باشد.
در خصوص ارث بردن در عقد نکاح موقت به این نتیجه رسیدیم که مقتضای اطلاق نکاح موقت، ارث نبردن زوجین است اما در صورت شرط توارث، شرط طرفین نافذ است.
در فرض منحصر به فرد بودن زوجه میت، بسیاری از فقها بر آنند که در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام، باقیمانده مال به زوجه داده می­ شود. برای جمع اخبار و رعایت جانب احتیاط، در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام، مازاد از فرض زوجه منحصر به فرد به وی داده شود. بسیاری از فقهای معاصر نیز در عمل چنین میکنند. به باور نگارنده بهتر است ماده ۹۴۹ قانون مدنی در این زمینه اصلاح و از قول اخیر پیروی نماید تا هم تبعیض قانونی بین ارث زوج و زوجه پدید نیاید و هم از محرومیت زوجه نسبت به اموال شوهر خودداری شود.
در پاسخ به این سوال که آیا فرزند نامشروع و فرزند ناشی از لقاح مصنوعی موجب تقلیل سهم زوجه می­ شود، به این نتیجه رسیدیم که «ولد الزنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمی­برد» (ماده ۸۸۴ ق.م.) ولی در صورتی که لقاح مصنوعی با اسپرم مرد باشد یا زن و شوهر به بیگانه بودن اسپرم کاشت شده جاهل باشند، فرزند متولد شده موجب تقلیل سهم زوجین می­ شود و در غیر این صورت، تأثیری در فرض اعلای ایشان ندارد.
تحول و اصلاح قانون مدنی در خصوص ارث بردن زوجه از عرصه و اعیان ماترک زوج، هر چند حرکت مثبتی در حوزه حقوق زنان محسوب می­ شود اما از لحاظ نظری، حرکت از نظریه مشهور به سوی نظریه شاذ فقهی است. نظریه­ای که با انتقادات مختلف علمی درگیر است. به نظر می­رسد قانونگذار می­توانست در راستای تحول مثبت در زمینه حقوق زنان، نظریه مشهور متقدمان را به جای نظریه مشهور متأخران برگزیند و بین زوجه دارای فرزند و زوجه بدون فرزند تفکیک نماید.
کاملاً روشن است که در برابر عمل صورت گرفته می­توان اجرتی مطالبه نمود. با اینحال روشن نیست که چرا قانونگذار هم در تبصره ماده واحده و هم در تبصره ماده ۳۳۶ از قید «شرعاً» استفاده نموده است. در ادبیات فقهی و حقوقی، شرع به قواعد و مقررات رسیده از طریق وحی به انبیاء علیهم السلام گفته می­ شود که شامل مسائل اعتقادی، اخلاقی و حقوقی می­باشد. بدین ترتیب قاضی دادگاه خانواده برای اجرای احکام فوق، باید وظایف شرعی زوجه را بررسی نماید. این در حالی است که مطابق اصل ۱۶۷ ق.ا. «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد» فارغ از این تشتت قانونی، عموماً دادرسان دادگاه خانواده امکان بررسی همه وظایف شرعی زوجه را ندارند. بنابر این از لحاظ قانونی بهتر است قید «شرعاً» حذف یا حداقل به «قانوناً» تغییر یابد.
شرط تنصیف دارایی از دو جهت مجهول است. از سویی، حداقل الزام شوهر مشخص نیست و تعیین حداقل اموال قابل انتقال به عهده دادگاه گذاشته شده است. علاوه بر این، موضوع شرط یا مورد معامله نیز مجهول است. مطابق این شرط، «زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را» به زوجه منتقل نماید. متعلق این تعهد کاملاً مبهم است چرا که در زمان انعقاد نکاح میزان دارایی فرد در هنگام طلاق مشخص نیست. اما دلیلی بر بطلان شرط مجهول وجود ندارد و اصل بر صحت شروط است و به جز شروطی که قانونگذار به عنوان شروط باطل شناسایی نموده، سایر شروط ضمن عقد صحیح و نافذ هستند. در فقه نیز بسیاری از فقها بر همین نظر هستند و شرط مجهول را تنها در صورتی که در زمان اجرا قابل تعیین نباشد، باطل می­باشد. شرط فوق علاوه بر مجهول بودن، مردد نیز می­باشد. چه، بیان می­دارد: «دارایی موجود … یا معادل آن را» به زوجه انتقال دهد. با این حال به نظر می­رسد این تردید قابل حل است و منظور طرفین اولویت در انتقال است. یعنی در ضورت امکان عین دارایی و در غیر این صورت معادل آن منتقل شود.
به نظر می­رسد منظور از دارایی زوج در شرط تنصیف دارایی، خالص دارایی وی پس از کسر دیون باشد چرا که عرفاً نیز برای اعمال چنین شرطی به مفهوم حسابداری و مالی دارایی نظر می­افکنند و از نظر یک حسابدار، دارایی خالص عبارت است از اموال موجود منهای دیون مالک.
در حقوق ایران منظور از دارایی زوج، اموالی نیست که زوج با کسب و کوشش در طول دوره ازدواج به دست آورده و شامل اموالی که از طریق ارث و هبه به او رسیده نیز می­ شود.
در یک قرن گذشته سن ازدواج افزایش چشمگیر و اختلاف سنی زن و شوهر کاهش داشته است. زندگی مشترک خارج از رابطه ازدواج رسمی گسترش یافته است. ازدواج­های رسمی هم انسجام سابق را ندارد. میل به باروری نیز شدیداً کاهش یافته است. این واقعیت­های پنجگانه، موجب افزایش ریسک ازدواج می­باشد.
بر اساس یافته­های این تحقیق تردیدی نیست که میل به ازدواج با سرعت قابل ملاحظه­ای کاهش یافته است. این کاهش قابل ملاحظه را می­توان نتیجه ناکارآمدی بازار ازدواج دانست ولی به معنای شکست بازار نیست چرا که شکست بازار زمانی روی می دهد که شرایط بازار رقابتی وجود نداشته باشد یا عوامل اقتصادی (از طریق کارتل ها یا مقررات قانونی یا سایر امور)، رقابت را محدود و یا حتی حذف کنند. آنچه در بازار ازدواج موجب ناکارآمدی می­ شود تخصیص غیر بهینه منابع است.
هزینه های معاملاتی را می­توان در سه بخش کانالیزه نمود: هزینه اطلاعات و جست و جو، هزینه چانه زنی و مذاکره و هزینه نظارت و اجرای قرارداد. هزینه های ازدواج در هر سه بعد بسیار بالا و کم نظیر است. به طور خاص، در ایران هزینه معاملاتی ازدواج به شدت بالاست. هزینه­ های معاملاتی زیاد ازدواج در ایران مبتنی بر فرض تداوم نهاد خانواده می­باشد. در صورتی که احتمال تداوم ازدواج کم سو شود، عقلانیت اقتصادی حکم می­ کند که هزینه های معاملاتی آن هم کاهش یابد در غیر این صورت بازار ازدواج به تدریج کارآمدی خود را از دست خواهد داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ق.ظ ]




راز نهانِ جانشینیِ انسان از خدا، از سخنان پیچیده دانش‌هاست و بار یافتن بدان در توان کسی از آدمیان نیست و این امر شدنی نمی‌باشد جز با وحی خداوند بر برگزیدگانش و یا به چیزی به­مثل وحی[۶۴۶] و اشراق درون. اگر چه سخن کردن در نهانی‌ها دشوار است و مرد خود می‌طلبد اما در ضرورتِ بودن خلیفه خدا، می‌توان استدلال آورد. نشانه­ی راز خلافت او و نیز شایستگی سجده فرشتگان و غایت هر دو عالم بودن آدمی، آنگاه روشن خواهد شد و مصداق خواهد یافت که مفاد گفتار خدای بلند مرتبه، در او محقق و آشکار گردد که می‌فرماید: «نشانه‏هاى خود را در کرانه‏هاى عالم و [هم‏] در نفس خودشان به آنان خواهیم نمایاند تا براى آنان روشن شود که آن حقّ است. آیا کافى نیست که پروردگارت بر همه چیز آگاه است؟[۶۴۷]».[۶۴۸]

۳-۱٫ واژه و معناشناسی خلافت

خلیفه که جمع آن، خلائِف است و هر دو از واژه­ های قرآنی‌اند از ریشه وحیانی خَلْف گرفته شده
به معنی ضد پیش‌رو است یعنی پشت سر که قرآن نیز بدان گواه است. در آنچه مایه خَلْف گفتنِ آن
شده دو وجه است: یکی اینکه آنچه به خاطر کمی منزلتش پس می‌آید را خلف گویند بنابراین چیز

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

پست را نیز خلف گویند: «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»[۶۴۹] و قال تعالى: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ
وَ مِنْ خَلْفِهِ»[۶۵۰] و قال تعالى: «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً»[۶۵۱] و دیگری چیزی را که
نه به دلیل کم ارزش بودنش، تأخیر افتد نیز در قرآن کریم به معنی خلف آمده است «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ»[۶۵۲]
اما خلافت، همان نیابت از دیگری است یا برای اینکه او اینک حضور ندارد یا اینکه مرده است یا توان انجام آن کار را ندارد و یا برای شرافت دادن مستخلف است. چنان­که قرآن عزیز می‌فرماید: «او کسى است که شما را در زمین جانشینان [خود] گرداند»[۶۵۳]، «و او کسى است که شما را فرمانروایان زمین گرداند»[۶۵۴]، «و پروردگارم قومى جز شما را جایگزین مى‏سازد»[۶۵۵]. خَلائف جمع خلیفه و خلفاء جمع خلیف است به مانند: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ»[۶۵۶]، «وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ»[۶۵۷]، «جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ»[۶۵۸] آیات یاد شده این سخن را گواهی می‌دهد.[۶۵۹] اما در اینجا تنها بنابر وجه پایانی یعنی برای شرافت دادن می‌توان گفت: خدای سبحان اولیای خود را در زمین جانشین خود قرار داد و هر سه احتمال پیشینش درباره خداوند ناپذیرفتنی است.
مفرد در این ماده، به معنای چیزی است که مقابل جلو باشد یعنی آنچه که از دید زمان یا مکان یا کیفیت در پشت چیزی باشد. در خلیفه، پس­آمدنِ زمانی شرط است. در دومی تأخر مکانی لازم است مانند پشت سر هم آمدن نشستن و رفتن و ایستادن. و در سومی تأخر و پس آمدن در کیفیت و صفت و ویژگی‌های آن چیز معتبر است. به­مثل تغییر در بوی دهان و طعم آن و نیز همانندی مردی در ویژگی‌های اخلاقی و چگونگی رفتار و هم چنین هم­سانی در باور و نظر و اندیشه و شیوه ­های مختلف با پدرش. پس در همه این معانی، جنبه پس­آمدن و قرار گرفتن در پشت وجود دارد. خلیفه مانند خَلْف، صفت است اما آنگاه که به خداوند نسبت داده شود منظور تأخر کیفی است و این معنی از شریف‌ترین ویژگی‌های روحانی و والاترین جایگاه­های الهی است و بالاتر و برتر از آن جایگاهی نیست و در آیات قرآن کریم بدان اشاره شده است: «به راستى من جانشینى در زمین خواهم گمارد.»[۶۶۰]، «اى داود، ما تو را در زمین فرمانروا ساختیم»[۶۶۱] و نیز در زیارات امامان شیعه: «درود بر تو ای جانشین خدا در زمین»[۶۶۲] وارد شده است.[۶۶۳]

۳-۲٫ ضرورت وجود خلیفه‌ی خدا در عالم

از آنجا که حکم و اقتضای سلطنت ذات ازلی واجب تعالی و نیز صفات علیای او مملکت الهی را گسترده نموده و پرچم ربوبیت را با آشکار نمودن آفریده‌ها و محقق کردن حقایق هستی و مسخر کردن همه چیز و امضای امور و تدبیر سرزمین‌ها و حفظ مراتب هستی و… پراکنده است و مباشرت در این کار نیز از ذات قدیم خداوند به­گونه­ بی­واسطه، دور و ناشدنی است چرا که قدیم را با حادث سازگاری­ای نمی‌باشد. از این رو او که حکیم مطلق است به جانشینیِ نایبی از خویش، حکم نموده تا او به جای خداوند تصرف کند و ولایت در همه امور یادشده را داشته باشد.[۶۶۴]

۳-۳٫ معنای خلافت خدا در عین حضور خداوند

خلیفه کسی است که پس از «مُسْتَخْلَفٌ عنه» قرار می‏گیرد و در «خَلف» و ورای او واقع می‌شود و چون خدای سبحان همواره حضور داشته و هرگز غیبت ندارد، استخلاف و جانشینی نسبت به او معنا نخواهد داشت. پس اینکه می‌گوییم خدا می‌خواهد در زمین خلیفه، بیافریند و انسان، یا تنها انسان کامل، خلیفه اوست بی­آن که خدا جایی را وانهد تا انسان در آن جا قرار بگیرد، به چه معناست؟ خداوند که خَلْفی ندارد، تا انسان از خلف او وارد صحنه هستی شود، او که غایب نیست تا در نبود او دیگری امور جهان را به دست گیرد. این چه خلافتی است که با حضور مستخلف عنه تحقق می‌پذیرد؟ آیا می‌توان این­گونه پاسخ داد که: اگر انسان را جدای از خالق تصور کنیم و خالق را محدود و متناهی بدانیم، این خلافت قابل تصور است، لیکن ذات ازلی و نامتناهی حق هرگز محدود نیست و بر هر چیز احاطه دارد: «او به همه چیز احاطه دارد.»[۶۶۵] و جایی از او تهی نیست و او نیز از جایی غایب نیست. پس حتی فرض غیبت درباره او محال خواهد بود که خداوند صحنه‏ای را ترک و خلیفه او مکانش را اشغال کند. به همین جهت باید معنی استخلاف را درباره خداوند توجیه نمود.
خلافت انسان کامل، نه به معنای تهی شدن صحنه هستی از خداوند است، و نه واگذاری جایگاه الوهیت خداوند به او، زیرا نه نهان شدن و محدودیت خداوند تاب تصور درست دارد و نه خودکامگی انسان در تدبیر امور، چون موجود ممکن و فقیر، از اداره امور خود ناتوان است، چه رسد به تدبیر کار دیگران.
از این رو به ناچار به دنبال روزنه­ای برای یافتن این صفت جانشینی در آدمی این­گونه می‌گوییم که: اگر فعلی، مظهر فعل دیگر باشد و یا صفتی مظهر صفت دیگر باشد و نیز اگر ذاتی مظهر ذات دیگر باشد و جای آن را بگیرد، و تفاوت بین آنها همان امتیاز بین ظاهر و مظهر باشد و یکی اصل و دیگری آیت و مرآت او باشد، می‏توان گفت که جانشینی درباره خداوند فرض درست می یابد. البته این معنای استخلاف از معنای تفویض که خداوند صحنه را وانهد و کار را به انسان واگذارد، کاملاً جداست و تفویض، نه مورد تأیید عقل است، و نه برگرفته از نقل.
بنابراین آنجا که انسان، کار درست و خدایی انجام می‌دهد، همان دست خداست که به صورت آدمی کار نیک را در این مظهر خاص انجام می‌دهد، نه شخص انسان: «آنچه از نعمت به تو رسد، پس از [جانب‏] خداوند است.»[۶۶۶] ولی انسان وقتی گرفتار تبه­کاری و عصیان است و منشأ پیدایش شر و کار زشت می‌شود، خلیفه خدا نیست و آیت او محسوب نمی‏شود؛ زیرا تبه­کاری نقص و شرّ است و به خود انسان برمی‏گردد و هرگز به کمال صرف راه ندارد: «و آنچه از گزند به تو رسد، [بدان که‏] از [جانب‏] شخص توست.[۶۶۷]»[۶۶۸] از این رو کارهای مرتاضان و جادوگران هرگز بر اساس خلافت الهی نیست چرا که مشمول کریمه پیشین است و کارشان نادرست و گزندی از خود به خویش است.
کوتاه آنکه، خداوند چون بر هر چیزی محیط و شاهد است، محیط مطلق، خلیفه نخواهد داشت و حاضر محض، استخلاف نمی‏پذیرد و اینکه کسی را به عنوان خلیفه خود معرفی می‏کند، بدین معناست که آن شخص دست خداست که ظهور می‌کند، چنان­که فرمود: «با آنان پیکار کنید، تا خداوند آنان را با دستان شما عذاب کند.»[۶۶۹] و نیز فرمود: «هنگامى که [به سوى آنان خاک‏] افکندى، تو نیفکندى بلکه خداوند افکند.»[۶۷۰] در همه این موارد، دست خداست که از آستین بنده خاص وی بیرون می‏آید و در او ظهور می‌کند. انسان، آیت، مظهر و جانشین خدایی است که در وی ظهور کرده است و جانشینی در چنین موردی بدان معناست که خداوند بالاصاله بر هر چیز، محیط است و خلیفه خدا که انسان کامل است بالعرَض این­گونه است. چون معنای خلیفه آن است که مظهر مُسْتَخْلَفٌ­عنه باشد و کار مستخلف‏عنه را بکند. پس خدایی که بر همه چیز محیط است آثار قدرتش، از دست انسان کامل ظهور می‌کند و این انسان کامل که مظهر آن اصل است، نیز محیط بر همه چیز می‌شود. آثار احاطه تامه حق از نیروهای ادراکی و تحریکی انسان که خلیفه اوست، ظاهر می‌شود و این اوج مقام انسانیت است که نمی‌شود او را متوقف و محدود کرد.[۶۷۱]
خداوند فرمود: من می‏خواهم جانشین بیافرینم و چون جانشین به معنای مظهر است و خداوند بر هر چیزی دانا و تواناست و او زنده‏ای است که هرگز نمی‏میرد، از این رو خلیفه باید انسان کاملی باشد که «به حکم خدا»[۶۷۲] «به همه چیز دانا»[۶۷۳] و «بر هر کارى توانا»[۶۷۴] باشد، و نیز «زنده‏اى که نمى‏میرد»[۶۷۵] باشد و همه هستی نیز «به دستور خداوند»[۶۷۶] در دست قدرت او و خدمت گزار اوست. البته این سه کمال به مقداری که در جهان امکان ظهور دارد و میسر است برای انسان کامل مقدور است. بنابراین اموری که در غیب ذات است و ظهور نکرده و آنچه از «اسمای مستأثره» است، و آنها که به نام «هو الباطن» ذاتی است (نه باطنی که در مقابل ظاهر است و تعین خاص محسوب می‌شود) و در جهان امکان، ظهور ندارد، برای انسان کامل مقدور و میسور نخواهد بود.[۶۷۷]
همه گفتارهای پیشین به­گونه ­ای پیش­درآمدی بود بر این قسمت است چرا که بنده­ی رونده به سوی حق وقتی آن­قدر بندگی پیشه کرد که شایسته­ آموختن حقایق عالم هستی شد و دانا و دارای بخشی یا همه کتاب تدوین و تکوین حق گردید، سزاوار جانشینی خالق و مدبر هستی می‌شود. چرا که حقایق هستی و تدبیر عالم در چنته اوست، بمیراند و زنده کند، از آسمان سفره­ای فرود آورد یا آسمانی‌ها را بشکافد، با فرشتگان به گفتگو بنشیند، چوب خشکی را به اژدهای دهشتناک مبدل سازد یا با عصایش دریا را بشکافد، با سنگ ریزه ای لشکری را هلاک و زمین گیر کند.
در کریمه­ای که می­فرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ: و چون پروردگارت به فرشتگان فرمود: به راستى من جانشینى در زمین خواهم گمارد، گفتند: آیا کسى را در آنجا مى‏گمارى که در آنجا فساد کند و خون­ها بریزد، حال آنکه ما با ستایش تو تسبیح مى‏گوییم و تو را پاک مى‏شماریم؟ فرمود: به یقین من چیزى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید.»[۶۷۸]، پرسش فرشتگان از چرایی جانشینی آدمی نشان این است که خلیفه باید نمایش­گر مستخلف­عنه باشد نه خون‌ریز و پردردسر.[۶۷۹]

۳-۴٫ مصداق جانشینی آدمی و مقصود از مستخلف‌عنه

آیا سخن این است که برخی از آدمیانی که در زمین بوده و هستند در روند تاریخ جانشین انسان‌های پیش از خود می‌شوند یا اینکه آدمی جانشین خداست. و نیز آیا تنها حضرت آدم (علیه السلام) جانشین خدای متعال است یا خلیفه، یک عنوان فراگیر است و دیگر بندگان شایسته نیز می‌توانند به چنین جایگاهی دست یازند. زمینه و سیاق کلام به دو نکته اشاره دارد، نخست اینکه منظور از خلافت نامبرده، جانشینى خدا در زمین بوده، نه اینکه انسان جانشین ساکنان پیشین زمین شوند، که در آن روزها از میان رفته بودند، و خداوند خواسته که انسان را جانشین آنها کند. هم­چنان­که برخى از مفسرین این احتمال را داده ‏اند، براى اینکه پاسخى که خداى سبحان به فرشتگان داده، این است که اسما را به آدم آموخته، و سپس فرموده: اینک، فرشتگان را از این نام‌ها آگاهی بده، و این پاسخ با احتمال نام‌برده هیچ سازگاری‌ای ندارد. بنابراین، پس دیگر جانشینیِ نام‌برده اختصاصى به شخص آدم(علیه السلام) ندارد، بلکه فرزندان او نیز در این مقام با او مشترک اند، آنگاه معناى تعلیم اسما، این می­ شود که: خداى تعالى این علم را در انسان‏ها به امانت سپرده، به گونه ­ای که کارکردهای آن ودیعه، به اندک­اندک و هماره از این نوع موجود سر بزند، هر وقت به طریق آن بیفتد و هدایت شود، بتواند آن امانت را از قوه به فعل در آورد.
در میان مفسران چندین احتمال وجود دارد که انسان جانشینِ که می‌شود. نسل پیشین انسان که ممکن است پیش از حضرت آدم(علیه السلام) بوده باشد چنان‌که روایاتی بر این سخن رهنمون است. و یا منظور جانشینی آدم برای پیشینیان از همین نسل موجود در زمین مراد است. یا اینکه مراد جانشینی صالحان عالَم در زمین بعد از نابودی طالحان است. و احتمال پایانی اینکه: آدم به یکسره جانشین خدای سبحان در زمین شده است و تمام اختیارات وی را دارد. اینها پرسش‌هایی است که به تفصیل در متون تفسیری قرآن کریم در ازایش قلم­زنی شده است. اما کوتاه سخن اینکه: آدمی آمده است تا خلیفه خدا در زمین باشد و دخل و تصرف در عالم را خدای به او سپرده تا او حکم براند و تدبیر کند.[۶۸۰] اما اینکه قلمرو کار او تا به کجاست سخنی دیگر است.
از آیات خلقت و خلافت انسان روشن می‌شود که «انسان کامل» خلیفه­ی خداست[۶۸۱] و این جایگاه ویژه اوست. البته در اینکه کدام آیه بر این سخن رهنمون است و اینکه نکته­ی برآمده از آیات خلافت، این باشدکه آدمی جانشین انسان‌های پیشین است یا اینکه خلیفه خداست کشمکشی درمیان مفسران یافت می‌شود که جستاری تخصصی است و نیازی نیز برای پهن کردن آن دراین نگاشته دیده نمی‌شود. ضرورتِ بودن جانشین از سوی خدا در زمین یا همه عوالم سخنی است که می‌توان در ذیل کریمه­ی: «به راستى من جانشینى در زمین خواهم گمارد.»[۶۸۲] بدان پی برد. صدر و ذیل آیه ۳۰ سوره­ی مبارکه­ی بقره نشان می‌دهد که انسان کامل چون به غیب سماوات و ارض عالم است، خلیفه­ی الله است. محدوده­ خلافت وی نیز از ظاهر آسمان و زمین بیرون است، و قهراً بر خود آسمان و زمین نیز خلافت و سیطره دارد.[۶۸۳]

۳-۵٫ درجات خلافت الهی

خلافت الهی درجات متعدد دارد، زیرا خداوند ظهورهای متفاوت دارد و خلیفه تام، خلیفه‏ای است که
کار خدای سبحان را در همه شئون جهان امکان انجام دهد و چون خدای سبحان علیم است، انسان کامل هم باید مظهر تام آن علیم بالذات باشد. و چون قادر است که در جهان تکوین هرچه بخواهد انجام دهد، انسان کامل هم مظهر این قدرت و خلیفه این قدیر است و هر چه در جهان تکوین بخواهد به حکم خدا انجام می‌دهد. همان­گونه که ما در محدوده­ بدن خود هر کاری که بخواهیم با اراده انجام می‌دهیم انسان کامل هم در جهان تکوین هر کاری را بخواهد، به اذن خدا انجام می‏دهد. پس انسان کامل، هم عالم به علم الهی است و هم مقتدر به قدرت الهی و هم متخلّق به اخلاق الهی.
خداوند اوصافی مانند رحمان، رحیم، عادل و محسن دارد و انسان کامل، مظهر آن اوصاف است. خداوند به خودی خود و به اقتضای ذات مقدسش «هو الحی الذی لا یموت» است. انسان کامل هم از آن لحاظ که نمایان‌گر و مظهر خداست «هو الحی الذی لا یموت» است. از این رو در طلیعه­ی نامه‏ای که به دست بهشتیان کامل می‏رسد نوشته است: «من الحی الذی لا یموت الی الحی الذی لا یموت». این نامه‏ای است از خدای سبحان که ذاتاً حی است به انسان کاملی که مظهر آن حیّ لایموت است. چنان­که در قیامت به همه انسان‌ها گفته می‏شود: «خلودٌ فلا موت أبداً»[۶۸۴] انسان کامل، که بنده­ی خاص خداست، به عنایت و فیض الهی، از چنان حیاتی برخوردار است که مرگ‏پذیر نیست. بنابراین، انسان کامل، خلیفه خداست هم در اوصاف ذاتی، هم در اوصاف فعلی و هم در آثار. به این معنا که ذاتش خلیفه ذات خدا، صفاتش خلیفه صفات خدا، و افعالش خلیفه افعال خداست و معنای خلافت در این سه مرحله، مظهریت خواهد بود. ذات انسان کامل، مظهر ذات حق، صفاتش مظهر صفات حق و افعالش مظهر افعال حق است و این مقام، ویژه انسان است نه جز انسان.[۶۸۵] حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: هرچه می‌خواهید از من بپرسید زیرا من راه‌های آسمانی را بهتر از راه زمین می‌شناسم.[۶۸۶] آن حضرت، خلیفه و مظهر خدایی است که «بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم»[۶۸۷] است و باید خود، «بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم» باشد. در جهان امکان، باید موجود کاملی باشد که خدای «بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم» را نشان دهد، تا انسان‌ها به خدای عالم مطلق پی ببرند. معنای خلافت، مظهریت است و از اینکه انسان کامل به این مقام منیع می‌رسد محذوری پیش نمی‌آید،زیرا همه این کمال‌ها مظاهر فیض حق است و بر اساس توحید افعالی و صفاتی، هر کمالی که از او ظهور می‏کند، یا فعل خداست و یا وصف خدا و بر اثر این امتیاز انسان است که خداوند در باره­ی آفرینش وی فرمود: من می‌خواهم او را در زمین خلیفه قرار بدهم.
انسان کامل، مظهر اتَمّ است و بعد از مظهر اتَمّ، مظهر تام و ناقص و انقص مطرح­اند. خلاصه آنکه معنای خلافت در این مقام، همان مظهریت خداست؛ یعنی انسان کامل ذاتاً، صفتاً و فعلاً مظهر خداوند است.[۶۸۸] از این رو توانایی اولیای خدا در انجام امور خارق عادت به گستردگی جلوه­گری آنان از ذات، صفات و افعال خداست. پس پیامبر اسلام که برترین جلوه­نما و بزرگ‌ترین جلوه­گاه خداست توانایی‌اش از همه آدمیان بیشتر است گرچه به شدت، از انجام این­گونه امور پرهیز داشتند.
انسان‌های کامل و اولیای الهی، به حکم خداوند، بر آنچه در زمین است سیطره دارند؛ بستر دریا با عصای موسای کلیم به جاده­ی خشکی تبدیل می‌شود آنگاه که فرمود: «و به موسى وحى کردیم که بندگانم را در شب ببر. آن گاه برایشان در دریا راهى خشک قرار ده. نباید که از فرا رسیدن [دشمنى‏] بیمناک شوى و [از غرق شدن‏] پروا دارى.»[۶۸۹]، آتش را برای حضرت ابراهیم گلستان می‏کند به آتش فرمان «گفتیم: اى آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت شو.»[۶۹۰] و بادها مسخّر حضرت سلیمان می‏شود که تا بامداد راه یک ماهه را و شامگاه نیز راه یک ماهه را بپیماید: «و باد را براى سلیمان [مسخر کردیم‏] که سیر بامدادى‏اش یک ماه و باز گشت شبانگاهى‏اش یک ماه بود.»[۶۹۱] و ماه با اشاره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به دو نیم می‏شود: «قیامت نزدیک شد و ماه شکافت.»[۶۹۲] چیزی در نظام آسمان و زمین نیست که تحت هیمنه و سیطره­ی خلیفه­ی خداوند متعال نباشد. پس خلیفه خدا بودن انسان کامل و برتری او بر ملائکه بر اثر مقام علمی و معرفت اوست.[۶۹۳]
اما اینکه آیا مقام جانشینی خداوند، ویژه­ی پیامبران(علیهم السلام) است یا انسان‏های دیگر هم می‏توانند بدین جایگاه بار یابند؟ پاسخ، این است که همان‏گونه که نبوت، درجاتی دارد: «و به راستى برخى از پیامبران را بر برخى [دیگر] برترى داده‏ایم و به داود زبور بخشیدیم.»[۶۹۴] و رسالت را مراتبی است: «اینان پیامبران هستند که، برخى از آنان را بر برخى دیگر برترى داده‏ایم. کسى از آنان هست که خداوند با او سخن گفت و برخى از آنان را به مراتبى بلندى بخشیده است و به عیسى بن مریم معجزه‏ها دادیم و با روح القدس به او یارى کردیم و اگر خداوند مى‏خواست کسانى که پس از آنان بودند، بعد از
آنکه دلایل روشن برایشان آمد [با همدیگر] نمى‏جنگیدند ولى اختلاف ورزیدند. و کسى از آنها هست
که ایمان آورد و کسى از آنها هست که کفر ورزید و اگر خداوند مى‏خواست [با همدیگر]
نمى‏جنگیدند ولى خداوند آنچه را مى‏خواهد، انجام مى‏دهد.»[۶۹۵]، خلافت نیز از مراتب و درجاتی برخوردار است. همه انبیا، اولیا و مؤمنان صالح، خلفای الهی‏اند؛ لیکن در درجات و مراتب مختلفی به سر
می‏برند.[۶۹۶]
جانشینی خدا به این معناست که: انسان همه کارها را از سوی خدا و به عنوان مظهر و آیت خدا انجام دهد. خدای سبحان فرمود: وقتی مالی حلال به دست آوردید، در انفاق آن خلیفه­ی (جانشین) من باشید و بدانید که این مال از آن شما نیست. خدا در این آیه، اصول مالکیت و روابط اقتصادی را میان انسان‏ها پایه‏ریزی کرد؛ یعنی هرکس چیزی از راه حلال کسب کرد، مال اوست؛ اما این مالکیت در امور مربوط به خدا جریان نمی‏یابد و شخص نمی‏تواند بگوید که این چیز مال من است و مال خدا نیست. انسان، تنها در نسبت با دیگر هم‏نوعان خود، می‏تواند ادعای مالکیت داشته باشد و در مقابل خدا، فقط امین و خلیفه است. از این‏رو در قرآن کریم آمده است: «و از مال خداوند که بر شما ارزانى داشته است، به آنان بدهید.»[۶۹۷] یعنی از مال خدا که به شما عطا کرده است، انفاق کنید. با اینکه در قرآن کریم در موارد مختلف از «اَموالُکُم»[۶۹۸] سخن به میان آمده است به مانند کریمه­ی: «مردان از آنچه به دست آورده‏اند، بهره‏اى دارند. و زنان [نیز] از آنچه به دست آورده‏اند بهره‏اى دارند.»[۶۹۹]
پس مقام خلافت مقامی است که هر انسان شایسته‏ای می‏تواند عهده‏دار آن شود. البته خلافت درجات بسیاری دارد و انسان مؤمن به اندازه ایمان و عمل صالح خود، خلیفه و جانشین خداست.[۷۰۰] پس می‌توان خلافت را به دو گونه نسبی و کامل تقسیم نمود و گفت: انسان به قدر علوم و معارفش از دیگر موجودات برتر است و به همان اندازه هم خلیفه­ی خداوند متعال است. خلافت تامّه، از آنِ انسان کامل است و انسان‌های دیگر برخی از شئون آن خلافت تامّه را دارند.[۷۰۱] آسمان‌های ظاهر مورد احاطه علمی فرشتگان است، اما علم انسان کامل که جانشین خداوند است، خود، غیب آسمان­ها و زمین می‌باشد. خلیفه بودن و انسان کامل بودن، از مرز آسمان‌ها و زمین با همه گسترش ظاهری و معنوی که دارد، بیرون است.[۷۰۲]

۳-۶٫ گستره‌ی جانشینی آدمی

از بهترین شیوه ­های تفسیری، رفتن به محضر خود وحی است اما داستان نشستن آدم بر تخت خلافت و سر نهادن تاج کرامت جانشینی خدای سبحان تنها در همین آیه یاد شده است. و این، کار را بر مفسر سخت می‌کند. آنچه از آیات قرآن کریم برمی‌آید این است که انسان‌های کامل جانشین خدای سبحان هستند اما سخن در گستره و نیز جای جانشینی اوست که آیا قلمرو تدبیر او به جای مستخلف­عنه تنها در زمین خاکی است یا یکسره در همه هستی است. آنچه رهنمون به این پاسخ این سخن است آیاتی است که انسان را جانشین خداوند در زمین می‌داند و خونریزی و تباهی برخی آدمیان را مایه­ی برگشت از تصمیم خود قرار نداد.
دلیل و مؤید این عمومیت خلافت، آیه­ای است که می‌فرماید: «و یاد کنید هنگامى که پس از قوم نوح شما را جانشینان [آنان‏] قرار داد.»[۷۰۳] و نیز کریمه­ای که بازگو می‌کند به اینکه: «آن گاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم.»[۷۰۴] هم­چنان­که آیه: «و شما را جانشینان زمین مى‏سازد؟»[۷۰۵] رساننده­ی همین سخن است.[۷۰۶]
دومین نکته، این است که خداى سبحان در پاسخ و رد پیشنهاد فرشتگان، مسئله­ فساد در زمین و خونریزى در آن را، از خلیفه زمینى نفى نکرد، و نفرمود: که نه، خلیفه‏اى که من در زمین می‌گذارم خونریزى نخواهند کرد، و فسادانگیزی نخواهند کرد، و نیز ادعای ملائکه را مبنى بر اینکه «ما با ستایش تو تسبیح مى‏گوییم و تو را پاک می شماریم؟»[۷۰۷] انکار نکرد، بلکه آنان را بر دعواى خود تقریر و تصدیق کرد. در عوض، مطلب دیگرى عنوان نمود و آن این بود که: در این میان مصلحتى هست که فرشتگان توانای بر انجام آن نیستند، و نمی‌توانند آن را بر دوش گیرند، ولى این خلیفه زمینى قادر بر تحمل و ایفاى آن هست. آرى انسان از خداى سبحان کمالاتى را نمایش می‌دهد و اسرارى را تحمل مى‏کند که در وسع و طاقت فرشتگان نیست. در نوبت دوم به جاى آن پاسخ، این­گونه جواب می‌دهد: که «آیا به شما نگفته بودم که به راستى من غیب آسمانها و زمین را مى‏دانم؟»[۷۰۸] و مراد از غیب، همان اسما است، نه علم آدم به آن اسم‌ها.
از این رو در بیان حوزه خلافت انسان کامل، این سخن خداوند که می‌فرماید: «به راستى من
جانشینى در زمین خواهم گمارد.»[۷۰۹] بدین معنا نیست که جانشینی خلیفه­ی خدا تنها در زمین است،
بلکه خلافت او در همه جهانِ امکان است، به شهادت اینکه انسان کامل هم آموزگار همه فرشته‌هاست، و هم مورد تکریم همه آنها. معلم، حق تربیت و تعلیم بر متعلّم دارد و متعلّم، عبد اوست: «مَن‏
عَلّمنی‏ حَرفاً، فقد صَیَّرنی عبداً»[۷۱۰] و عبد باید در برابر مولایش، به میزانی که خداوند اجازه داده،
کرنش کند، از این رو فرشتگان به علت شاگردی انسان کامل، موظف به آشکار نمودن کرنش در مقابل وی بودند.[۷۱۱]
انسان کامل هم جانشین خدا و آموزگار همه اهل زمین است و هم خلیفه­ی خداوند متعال و معلّم همه اهل آسمان. اما معلم اهل زمین است برای اینکه خدای سبحان به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ما قرآن را فرستادیم تا تو مردم را با آن آشنا کنی: «به تو قرآن نازل کردیم تا براى مردم روشن‌سازى آنچه را که بر آنان فرو فرستاده شده است.»[۷۱۲] و امّا معلم اهل آسمان است زیرا خدای سبحان فرمود: «اى آدم، اینان را به نامهاى آنها خبر ده.»[۷۱۳] پس انسان کامل، معلم فرشتگان است.[۷۱۴]
مخْلص سخن آنکه: انسان کامل، همه مخازن موجودات و کلیدهای نهان و کلید نهانی­ها را داراست، و در ملک و ملکوت خلیفه­ی خداوند است؛ هم انسان‌های عادی در برابر وی تکریم می‌کنند و هم فرشتگان. بنابراین نه موجودی که تنها زمینی است خلیفه­ی خدا می‌باشد و نه آن که حوزه­ جانشینی‌اش تنها زمین است، خلیفه خواهد بود، بلکه موجودی که به آسمان و زمین احاطه تام دارد، گرچه وجود عنصریش به زمین بسته است خلیفه­ی حق است.[۷۱۵]

نتیجه و ره‌آورد گفتار:

به حقیقت می‌توان تمامی ورق‌های پیشین این نگاشته را تنها مقدمه­ای بر این گفتار دانست که
پرسش و دغدغه اصلی پژوهنده و راقم این سطور را باید در این قسمت یافت. و اگر مرهمی بر دل ریش خویش در این مسئله نهاده باشد آن را بایست همین جا جست که: چیست که آدمی را توانا بر کرامت می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:52:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم