• انسان سالم ، به دلیل آگاهی از خود واقعی اش و استعدادهای بالقوه خود ، تسلیم محض شرایط اجتماعی و فرهنگی نمی باشد ، بلکه ابتکار و شخصیت خودش را در دست دارد (آقاجانی ، ۱۳۸۱).

هری استاک سالیوان [۴۸]

ویژگی‌های سلامت روان از دیدگاه سالیوان (۱۹۵۳) عبارتند از :

    • شخصیت برخوردار از سلامت روان ” انعطاف پذیر ” است و با توجه به موقعیت های بین فردی نوین ، درروابطش با دیگران به صورت متناسب تغییرپذیر است.

    • فرد سالم قادر به تمایزگذاری بین افزایش و کاهش ” تنش ” است و رفتار او در جهت کاهش تنش معطوف است.

    • سالیوان عقیده دارد که شخصیت سالم بایستی بنا به گفته چارلز اسپیرمن در حال ” آموزش فراگیری روابط و ارتباطات ” باشد.

    • زندگی شخص برخوردار از سلامت روانی ، دارای جهت یافتگی است ‌بنابرین‏ شخص سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف پذیر واقعی و اعتماد آمیز دارد( کورسینی ، ۱۹۷۳).

گوردون آلپورت [۴۹]

به نظر آلپورت روان نژندی ، پیامد نقصان و کمبود سلامت روانی است. رفتار فرد سالم ، جهت گیری خودآگاهانه دارد و با بینش و بصیرت و خودمختاری همراه است و انگیزش این افراد بیشتر در آینده ریشه دارد.

از دیدگاه آلپورت ویژگی‌های خاص شخصیت سالم عبارت است از :

    • گسترش مفهوم خود : در ابتدا خود، تنها معطوف به فرد است ، اما با افزایش تجربه ، خود وسعت می‌یابد و ارزش های مجرد و آرمانها را در بر می‌گیرد. هرچه شخصی با فعالیت‌ها ، مردم و اندیشه‌های متنوع تری در ارتباط باشد ، از سلامت روانی بیشتری برخوردار می شود.

    • ارتباط صمیمانه خود با دیگران : شخصی که از نظر روانی سالم است ، می‌تواند به پدر و مادر ، فرزندان ، همسر یا دوستان نزدیکش ، صمیمیت (عشق و محبت) نشان دهد. این توانایی ، حاصل پرورش کامل مفهوم گسترش خود است.

  • امنیت عاطفی : اشخاص سالم از احساس ترس و ناامنی آزاد نیستند ولی کمتر حس می‌کنند که در معرض تهدید هستند و بهتر از روان نژندها می‌توانند با مشکلات کنار بیایند. (کورسینی ، ۱۹۷۳).

اریک فروم [۵۰]

فروم (۱۹۶۸) معتقد است که شخصیت انسان ، ساخته و پرداخته ” فرهنگ ” است و این فرهنگ است که می‌تواند مانع یا حامی رشد و کمال مثبت انسان باشد ، ‌به این ترتیب که تلاش برای سلامت عاطفی ، استعداد فطری برای زندگی ، کوشش برای سازگاری و عشق ورزیدن ، در نهاد همه انسان‌ها وجود دارد. ولی ظهور و شکوفایی این استعدادها ، مستلزم اجازه نیروهای اجتماعی و فرصت های محیطی و فرهنگی است. وی معتقد است که وابستگی و یگانگی با دیگران از لوازم سلامت روان شناختی است ، هر نوع رفتار نامعقول حتی جنون ، نتیجه عدم ارضای این نیاز است. فروم عقیده دارد که تفاوت شخصیت سالم و ناسالم ، در نوع نیازهای روانی نمی باشد ، بلکه در نحوه ارضای این نیازهاست. شخصیت سالم نیازهایش را از راه های معقول ، مولد ، بارور و خلاق ارضا می‌کند ، ولی انسان ناسالم آن ها را از راه های نامعقول برآورده می‌کند. به اعتقاد فروم شخص سالم از نظر روانی کسی است که بهره ور بوده و از خود بیگانه نباشد ، پیوندش با جهان از راه عشق باشد ، از خرد خود برای دستیابی به حقایق عینی استفاده کند ، خود را شخصیت ” بی همتا ” بداند و در عین حال همبستگی خود را با دیگران حفظ کند و تا واپسین لحظات زندگی اش در حال ” تولد ” باشد و زندگی را موهبت پر ارزش تلقی نماید. سلامت روانی همرنگی فرد با جامعه نیست بلکه برعکس عبارت است از تعدیل و تطبیق جامعه برحسب نیازهای انسان. خودش و جهان را به شکل عمیق و واقع گرایانه ادراک می کند ، حاکم بر سرنوشت خودش است ، دارای حس برادری و همکاری با همنوعان است. دارای هویت مشخص فردی ، مستقل و منحصر به فرد است( کورسینی، ۱۹۷۳).

کارل یونگ [۵۱]

فرآیندی که موجب یکپارچگی شخصیت است مزیت یافتن یا تحقق خود است این فرایند خود

ویکتور فرانکل [۵۲]

فرانکل معتقد است که ماهیت وجودی انسان از سه عنصر معنویت ، آزادی انتخاب و مسئولیت فردی تشکیل شده است و سلامت روان ، مستلزم تجربه شخصی این سه عامل است و جستجوی معنا در زندگی ، تکلیفی مبارزه جویانه می‌باشد و ممکن است به جای کاهش تنش درونی آن را افزایش دهند و به همین دلیل ، شخصیت سالم ، تا حدود معینی ، دارای تنش است. زیرا این افراد ، پیوسته در تلاش برای دستیابی به هدفهایی هستند که به زندگی شان معنا می بخشد و همین او ، به زندگی آن ها ، هیجان و شور و شوق می بخشد. اشخاص سالم از نظر فرانکل از خصایص زیر برخوردارند :

    • آزادی انتخاب عمل دارند.

    • شخصاً مسئولیت هدایت زندگی و سرنوشت خود را می‌پذیرند.

    • معلول نیروهای خارجی و بیرون از خود نیستند.

    • در زندگی معنایی مناسب خود یافته اند.

    • بر زندگیشان تسلط آگاهانه دارند.

    • به آینده می نگرند.

    • می‌توانند ارزش های آفریننده و تجربی یا گرایش را نمایان سازند.

    • تعهد و غرقه شدن در کار است

  • و بالاخره اینکه به هدفها و وظایف آتی توجه می‌کنند ، عشق هدف نهایی انسان است (کورسینی ، ۱۹۷۳).

کارل راجرز [۵۳]

الگوی راجرز(۱۹۶۳) از شخصیت سالم و سلامت روانی ، انسانی بسیار کارآمد و با کنش و کارکرد کامل است که از تمام توانایی ها و استعدادهای بالقوه اش بهره می‌گیرد و به همین دلیل ، وی در روش درمانی خود برخلاف فروید ، مسئولیت عمده تغییر شخصیت را بر عهده ” مراجع” (مددجو) می‌گذارد و ادراک تجربه آگاهانه را معیار نهایی انسان سالم می‌داند( هال ولیندزلی ، ۱۹۷۰) طبق نظر راجرز ، سلامت روان ، یک فرایند است ، نه یک حالت ، یک مسیر است ، نه یک مقصد و این فرایند مشکل و گاهی نیز دردناک بوده و مستلزم آن است که فرد به طور مستمر ، توانایی ها و استعدادهایش را رشد و گسترش دهد و بیازماید و به تحقق خود یا خودشکوفایی که بنیادی ترین و مهمترین انگیزه آدمی است ، بپردازد (آقاجانی، ۱۳۸۱).

راجرز عقیده دارد که شخصیت سالم ، الزاماًً خرسند ، خوشحال و خندان نمی باشد ، زیرا این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند. با خودشان رو راست و صادق بوده ، حالت تدافعی ندارد و از بقیه انسان‌ها عاطفی تر ، انعطاف پذیرتر و بدون پیشداوری هستند. زندگی سرشار از معنا و تکاپو و هیجان شخصی را تجربه می‌کنند و مایلند حتی به بهای رنج و درد هم که شده هر کاری را در حد اعلای آن انجام دهند. از نظر راجرز ، کسی که فقط ‌بر اساس عقل و منطق رفتار نماید ناتوان است ، زیرا در هنگام رویارویی با مشکل ، بایستی تمام جنبه‌های وجود ، اعم از عوامل آگاه ، ناخودآگاه عاطفی و فکری ، را مورد توجه و تحلیل قرار دهد راجرز معتقد است که انسان سالم ، آفرینشگری و خلاقیت دارد. زیرا با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی ، همرنگی و سازش منفعلانه ندارد ، تدافعی نیست و به تمجید و ستایش دیگران نیز دلخوش نمی باشد( کورسینی ، ۱۹۷۳).

آلبرت الیس [۵۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...